شعری از ایمان فرستاده
17 دی 95 | قوالب کلاسیک | ایمان فرستاده شعری از ایمان فرستاده
بادی وزید و سیب سرخ از شاخه افتاد
افتاد سیب از شاخه و شد باد "ایجاد"
بادی وزید و شاخه ای افتاد از سیب
شاخه جدا از سیب شد آغاز شد باد ...

ادامه ...
شعرهایی از ایمان فرستاده
28 مرداد 95 | قوالب کلاسیک | ایمان فرستاده شعرهایی از ایمان فرستاده
بی‌هیاهو آفتابی می‌شود در شهر باران
کوچه‌ها را می‌کند با قطره‌هایش تیرباران
من به دنبال زنی هستم که در خوابم می‌آمد
او که همراهم می‌آمد تا خیابانی پریشان ...

ادامه ...