شعری از زنبق سلیمان نژاد


شعری از زنبق سلیمان نژاد نویسنده : زنبق سلیمان نژاد
تاریخ ارسال :‌ 30 مرداد 00
بخش : قوالب کلاسیک


از روزهاي رفتنت پاييزتر بودم
از شمس هاي ديگرت تبريزتر بودم

باران اگر آن سوي شيشه داشت مي باريد
اين سوي شيشه بي هوا، من نيز تر بودم

يك شب اگر دستت به تار موي من مي خورد
از اينكه هستم مست و شورانگيزتر بودم

شايد اگر يوسف به من هم فرصتي مي داد
از تيغ چاقوي زليخا تيزتر بودم

شايد تمام چشم ها را كور مي كردم
شايد كه از قوم مغول چنگيزتر بودم

يك مزرعه دلشوره ام بعد از تو، حقم نيست
من با تو از هر دشت حاصلخيزتر بودم

يادت بماند من كه حالا خالي از عشقم
در خوردن آن سيب ناپرهيزتر بودم

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :