شعری از محدثه هدایتی
تاریخ ارسال : 14 خرداد 92
بخش : قوالب کلاسیک
باز می گردم از تمام ِ جهان به همین گریه های مجانی
به همه قصه های غمگینی که تو از چشم من نمی خوانی
باز برگرد و مثل هر دفعه زندگی را برام مشکل کن
شاید این بار اتفاق افتاد! شاید از این امیدها...
[ول کن!]
چنگ هی می زند کسی در من به همین فوت و فن ّ نقاشی:
خط ّچشمی قشنگ تر بکشم شــاید آنوقت عاشقم باشی!
مثل یک کودتا تمام شدی،که جهان ِ من انقلاب کند
غصه ی کافه های بعد از تو، "میلک شیک" ِ مرا خراب کند*
می روی تا مرا ورق بزنی، اسم ِ من ننگ ِ دفترت باشد
یک "زن ِ بی خیال ِ کدبانو" جای من توی بسترت باشد
خالی از عشق و خسته از نفرت،مانده ام با دل قراضه تری
می روم گم شوم تمامی ِ شب، توی آغوش مرد تازه تری...
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه