غزل هایی از شبنم فرضی زاده
تاریخ ارسال : 17 فروردین 92
بخش : قوالب کلاسیک
این شایعه...
تنها سه روز مانده به تاریکی زمین
چشمت به داد خانه ی ماها نمی رسد؟
سونامی بزرگ نمیترسد از تنت؟
آن شعله ی مهیب به اینجا نمی رسد؟
دیگر به داد هجری شمسی نمی رسی؟
تقویم را به خاطر چشمت نوشته اند!
برغارها به خاطر تو دل کشیده اند
بر غارها به خاطر تو خط نوشته اند
این شایعه جسارت محضیست پیش تو
آتش همیشه بنده ی موی توبوده است
دریا حساب برده از آن اخم کردنت
شب تابع ستاره روی تو بوده است
روی مدار فرضی از هم گسیخته
آغوش وابکن که بگیری سقوط را
لبهات را که باز کنی کار حل شده ست
لبهات را ...نه...باغ درختان توت را
آغوش وابکن که تو زلزال اخری
لبهات والتکامل عمری دوباره است
یک سوم جهان به تو دل داده از ازل
نصف بقیه پیرو این چهار پاره است!
عطر سیب
عطر بابونه عطر سیب وانار
حس نارنج آبروی بهار
بغض باران دعای نیلوفر
ابر شو بر دلم دوباره ببار
مثل طوفان شدی وپشت سرت
باد پای پیاده ...موج سوار....
حالت خنده ات غزل محور
غنچه لب های تو قصیده مدار
آرزو کن که زیر چشم چپت..
پلک.....نه آن ستاره را بردار
از شبی که زمین تورا دیده
میکند آفتاب را انکار
این قدر ماه را به دوش مکش
ابرها را کمی زمین بگذار
........................................................
از دل خسته ام گریزانی
غصه ات روی غصه ات آوار.....
چشم های تو لال لا مذهب
گوشهای تو کور لا کردار
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه