شعری از مجید رعایایی
8 خرداد 96 | شعر امروز ایران | مجید رعایایی شعری از مجید رعایایی
پی در پی احضـار می شوم
یک بار برای روح
یک بار برای تو
یک بار برای یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت
( تـف ).
تلفن تمام می شود
و شعبات متعدد دور پرونده ام چرخ می زنند ...

ادامه ...
شعری از فرناز فرازمند
7 خرداد 96 | شعر امروز ایران | فرناز فرازمند شعری از فرناز فرازمند
و گفته‌اند ابن‌السلام امتحان خداوند است
تو خوابیده‌ای با آهوها در صحرا
من بر بستر قایقی که پر می‌شود از آب
اندوهگین من
که زعفران می‌سایم ...

ادامه ...
شعرهایی از هرمز علیپور
6 خرداد 96 | شعر امروز ایران | هرمز علیپور شعرهایی از هرمز علیپور
می‌ایستید یک چای بخوریم یا که درمی‌روید
بر بخش دوم جمله دست می‌کشید
یک‌دفعه سردم می‌شود
پس نه جمله‌ای می‌نویسم ...

ادامه ...
شعری از فریبا حمزه ای
30 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | فریبا حمزه ای شعری از فریبا حمزه ای
زنی هر شب درمن
متولد می شود!
بند نافش را به دندان گرفته
از خوابهایی که ندارم آویزان
در انقباض سگرمه های تخت ...

ادامه ...
شعرهایی از علی اخوان
28 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | علی اخوان شعرهایی از علی اخوان
من
لکه‌ی خون را
کنار پنجه‌ی کوچک دیدم
- گوزن که باشی
جهان پر از ...

ادامه ...
شعری از رسول طاهری
27 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | رسول طاهری شعری از رسول طاهری
کجای این خواب نشت می‌کند
که هر شب
سراسیمه میان چهار راه
بیدار می‌شوم
و حادثه را ...

ادامه ...
شعری از روح الله احمدی
25 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | روح الله احمدی شعری از روح الله احمدی
راه خودم را می رفتم
سمتی مشخص که هدفم بود
دیدم که جنون رو برویم ایستاده
زل زده به چشم هایم
راهم را سد کرده بود
خواستم قدم بردارم ...

ادامه ...
شعری از مستانه رحمانی
18 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | مستانه رحمانی شعری از مستانه رحمانی
مايلم شروع كنم
از رختِ لكه‌دار تنش
سرتاسر زيباييش كه گوشه‌ی گلدان‌ها نشسته
و خاك می‌خورد
بي آن‌كه بدانم برای تو امروز كدام را آب داده‌ام ...

ادامه ...
شعری از علیرضا دانش پژوه
18 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | علیرضا دانش پژوه شعری از علیرضا دانش پژوه
می گویی؛
(( شب است ...
و شاید ...
امشب است،
come on ... ))
یعنی که؛ (( بیااا ... )) ...

ادامه ...
شعرهایی از مهدی محمودی
15 اردیبهشت 96 | شعر امروز ایران | مهدی محمودی شعرهایی از مهدی محمودی
وقتی برگردی به خانه می‌بینی
"خوش آمدید به باغ وحش"
از چشم‌های من سر می‌خورند
دو حلزون
لب‌هایم هنوز می‌پوسند ...

ادامه ...