شعری از اسماعیل مهران‌فر
13 آبان 99 | شعر امروز ایران | اسماعیل مهران‌فر شعری از اسماعیل مهران‌فر
زمان گذشته و نه بار
به دورت پیچیده‌ام
گاهی از دوایر دیگر
جعل کرده‌ام
و گاه
...

ادامه ...
شعری از فرزاد آبادی
13 آبان 99 | شعر امروز ایران | فرزاد آبادی شعری از فرزاد آبادی
به هر دلیلی
تو شلیک کردی
به هر خالی
به هر پوستی
که گوشتی
که استخوانی

...

ادامه ...
شعری از شاهین شیرزادی
13 آبان 99 | شعر امروز ایران | شاهین شیرزادی شعری از شاهین شیرزادی
برای ماکه می‌توانستیم
بیست‌ و چهار ساعتِ کامل
در اتاقی دربسته بمانیم
تنها؛ بی‌آنکه حتّی با خودمان تکلّم کنیم
و مثل فوّاره با پرِ ارواح
...

ادامه ...
شعری از سپیده برنجی
17 مهر 99 | شعر امروز ایران | سپیده برنجی شعری از سپیده برنجی
من حدقه‌ام
و اندازه توان خودم چرخ زده‌ام
آن‌جا که بالابلندترین نقطه‌ی شب است،
یک برق بفهمی‌نفهمی موفق هست
که تا می‌آید به تماشا رفع می‌شود ...

ادامه ...
شعری از سامان اصفهانی
10 مهر 99 | شعر امروز ایران | سامان اصفهانی شعری از سامان اصفهانی
گل‌ها در زبانه‌های حریق
محنت بال‌ها می‌شوند
باور کن!
...

ادامه ...
شعری از یونس معروف‌نژاد
15 مهر 99 | شعر امروز ایران | یونس معروف‌نژاد شعری از یونس معروف‌نژاد
منکر مربی‌ام منکر این همه گیس در باران
در ابرم در پرورش اسب می‌ایستم
در سطل آبی در این همه خلوت دور
در قیر مذابی که بر آفتاب می‌پاشم  ...

ادامه ...
شعری از هوشنگ چالنگی
15 مهر 99 | شعر امروز ایران | هوشنگ چالنگی شعری از هوشنگ چالنگی
رسیده بودیم دم خانه‌ی حرف‌زنِ پنبه‌زن
که خانم فاندا حضور داشت
خون که بر خلاف رود می‌رفت
همه‌جا تاریک شد
چه غروب نسترن‌های تفنگ
...

ادامه ...
دو شعر از داوود مائیلی
3 مهر 99 | شعر امروز ایران | داوود مائیلی دو شعر از داوود مائیلی
هیچ‌کس نمی‌خواهد
به اندازه‌ی خوابی که نمی‌بیند
تنها باشد
شمایلی توی اتاقم نشسته روبه‌روی پنجره
و با احتمال افتادن قراری نباتی روی پنجره ناخن می‌کشد
شبیه ریختن حرف روی شانه‌هایی بی اختیار ...

ادامه ...
شعرهایی از ابوالقاسم مومنی
31 شهریور 99 | شعر امروز ایران | ابوالقاسم مومنی شعرهایی از ابوالقاسم مومنی
دست که به ترکیب تو می زند
ترس مکرر اندوه
ابرو
در جیبهایم
دست و پایم
دانه که می چیند
پرنده ی هوا ...

ادامه ...
دو شعر از علی خاکزاد
27 شهریور 99 | شعر امروز ایران | علی خاکزاد دو شعر از علی خاکزاد
پسندیده‌تر از باد تاراج می‌کنی
قنوت عریان درخت باشم
در دقیقه‌های ندبه
و خداوند
بی گفت وگو
بخشکاندم
پس باران
چه هنگام
غبار ایام را خواهد شست؟ ...

ادامه ...