شعری از صبا کاظمیان
تاریخ ارسال : 20 شهریور 96
بخش : شعر امروز ایران
آسمان
خراشی به صورتش دارد
و من
به زمستانی بازگشتهام
كه سالهاست
با لباسهای گرم
از چمدان بيرون نيامدهست
راستی
برجها
اگر شكوفه میدادند
تفاوت فصلها را میدانستم!
آسمان
خراشی به صورتش دارد
و من به زخمی عميق فكر میكنم
كه مهربانت كرده بود
خوب شد
كه فهميدم
خوب شد فهميدم
تنهاییام
آنقدر بزرگ است
كه پشت رابطه پنهان نمیشود
پس اينهمه سال
در تنت
تنها
به آخرين روز جوانیام بازمیگشتهام؟!
به آخرين بوسهای
كه پس از آن
بارها بوسيده بودمت؟!
آسمان
خراشی به صورتش دارد
و من
به آدم برفیام فكر میكنم
كه زير برف
پنهانست
و اين زمستان مختصر
حتا لباسهای گرم را
از چمدان بيرون نمیآورد...
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه