شعرهایی از حمیدرضا شکاسری
31 خرداد 91 | شعر امروز ایران | حمیدرضا شکاسری شعرهایی از حمیدرضا شکاسری
اين همه حرص رفتن
حرصم را درمي آورد
رفتن رفتن فقط رفتن
انگار تمامش
خلاصه مي شود در رفتن
در رفتن
از هرچه از هركه
به خصوص من ...
...

ادامه ...
شعری از مسلم رحیمی
31 خرداد 91 | شعر امروز ایران | مسلم رحیمی شعری از مسلم رحیمی
به رد سوخته سایه ات
پلاک بزن
به من که
آخرین مفقودم
در نقطه صفر مرز دلم
با تو
میان سایه های پلاک دار
تو پشت سایه صورتک نقاب بزن ...

...

ادامه ...
شعرهایی از آفرین مهیمنی
19 خرداد 91 | شعر امروز ایران | آفرین مهیمنی شعرهایی از آفرین مهیمنی
پیانو می زنم
در
ماهور
اما
نمی دانم
آن گنجشک پیر
کنار برف ها
چرا بندری می رقصد؟!
...

ادامه ...
شعری از بهمن قره داغی
19 خرداد 91 | شعر امروز ایران | بهمن قره داغی شعری از بهمن قره داغی
ـ روز شما هم
پر از روزنه
ما نديده ايم در كوچه
هيچ زني با دامني پر از انار و
روسري زرد .
هيچ زني با آفتابي در بغل.
هيچ زني
بازنبيلي زندگي...
...

ادامه ...
شعرهایی از م.موید
27 اردیبهشت 91 | شعر امروز ایران | م.موید شعرهایی از م.موید
الیصابات
مرد
همین سال گذشته
که نگذشته است
و هنگام رفتن
دست / شست
و به گل های ماندگار
آب داد ... ...

ادامه ...
شعری از علی جهانگیری
27 اردیبهشت 91 | شعر امروز ایران | علی جهانگیری شعری از علی جهانگیری
نار تی تی
نارتی تی
برگرد
روسری ات را
جا گذاشته ای
بر شاخسار
شکوفه هایت
پنهان نمی ماند ... ...

ادامه ...
شعرهایی از سپیده نیک رو
1 اردیبهشت 91 | شعر امروز ایران | سپیده نیک رو شعرهایی از سپیده نیک رو
این صدا که می شنوید ...
به پناهگاه های بی پناه
ختم می شود
برو عزیز دلم / که پله ها
به زیرزمین امن می رسند
و از میان ما
یک نفر
برای زندگی کافیست
...

ادامه ...
شعرهایی از داوود ملک زاده
1 اردیبهشت 91 | شعر امروز ایران | داوود ملک زاده شعرهایی از داوود ملک زاده
رگ غيرت آسمان است
رعد و برق.
باران،
عرق سردي‌ست
كه از سر و روي‌اش مي‌بارد.
غيرتي مي‌شود آسمان
وقتي كه شاعران
از زيبايي‌ي ماه حرف مي‌زنند. ...

ادامه ...
شعری از علی باباچاهی
29 اسفند 90 | شعر امروز ایران | علی باباچاهی شعری از علی باباچاهی
اشتباه تو اين است
كه هي اشتباه ميكني
درخت بلوط
انجير بار نياورده
اشتباه مي‌كني
سنجاب
سنجاب است
وَ سنگ‌پشت- ...

ادامه ...
شعری از بهزاد خواجات
29 اسفند 90 | شعر امروز ایران | بهزاد خواجات شعری از بهزاد خواجات
طبق روایات معتبر
از کوه آمدند
با بوی جنازه های مریخی
چشمان شان
دو دگمه ی بی رنگ بود
و به هیچ کجایی وصل نبود
و اصل نبود .
آه از تلفن همراه شان ، راه شان ...

ادامه ...