شعری از مهرنوش قربانعلی
تاریخ ارسال : 29 اسفند 93
بخش : شعر امروز ایران
پیست آزمایش
ازصداي جيغ تايرها
سرعت روزهايم متوقف مي شود
تحت تعقيب دوستت دارمي قرارگرفته ام
خطوط اشك را فراموشي
ازگوشه ي نگاهم رتوش مي كند
صداي هاي هاي عجيبي اما
درغافلگيري خنده هايم مي پيچد
آينه هاي بغل را تنظيم مي كنم
به عقب خيره مي شوم
تا عقبه ام را كه به چشمهايش مي رسد
از نزديك ملاقات كنم
از ترانه هايي كه توافق نامه يمان بودند
گوش برنداشته ايم؟
پشتِ سخت مشغولم پنهان مي شوم
حركات مارپيچ ذهنم
انسداد روزهايم را خطرناك جلوه مي دهد
در پيست آزمايشي را دنبال نمي كند!
به علائم هشدار دهنده ي قلبم گوش مي دهم
كسي در اين تعقيب مداخله نمي كند؟
خاطره هايم به چراغ هاي چشمك زن محتاط شده اند
دوباره شعرهايم دوست دارند
جايي پارك كنند وبه خنده هايش
كه سربه سر كلمات مي گذارند
گوش دهند
سيستم ليزري كه از نگاهش پرتاب مي شود
با هيچ شبكه اي همخواني ندارد
خيابان ازميخ هاي سه پر پنچر شده است
خط هاي قرمز كروكي تصادف را مغشوش كرده اند
پرونده كنار انفجارموسيقي تاب مي خورد
چرخش آژيرها شمايل رقص را تكميل مي كند
وقتي هيچ يك از طرفين فرارنمي كند
چه پيامي براي دلخوشي بي سيم ها مخابره مي شود؟
سخت مشغولم را دور مي زنم
با سرعت روزهايم را جا مي گذارم
نگراني جفتي گنجشك
در لانه ي سبز چشم هايش موج مي زند
بلندگويي حرفي از توقف نمي زند
در اين پرونده هيچ خشونتي دخيل نيست
پيچ وتاب حكمي به تعادل نمي رسد!
از كشيدگي خط ترمز
برمي گردم
وقتي هيچ يك از طرفين كنار نمي كشد
اين عمليات كنسل خواهد شد؟
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه