شعرهایی از منیره پرورش


شعرهایی از منیره پرورش نویسنده : منیره پرورش
تاریخ ارسال :‌ 28 اسفند 93
بخش : شعر امروز ایران

 

1

تو هم که نیستی

جا شوم در تو و دیوانگی ات

ثانیه ها را جرعه جرعه ممکن کنم به گلویت

کمک کن!

خودکشی باید بلند شود از زیر این همه

دستخط دردناکش را ببرد به تعادل

دنبال من بیا

گریه های بلند سروده ام

زمانی که جامعه می شدم

زیر سایه ات

ماه من !

دنبال من بیا

به انقراض زیبایی که تابوت برد

تا ته شاهنامه

تا حافظه ی گرد بشقاب های یکبار مصرف

تا این همه راه که از مسیر داغ چشمات

برگشتم

به آسمان فقیر و جنون اناری که شکست

در گلویش .

 

2

 

در خانه هستم

خم شده بر فاصله و فردا

شاخه ها می لرزند توی آب و واژه ها جلو آمده اند

اما نمی توانم به تو بگویم

مثل یک عدد تنهایم

مثل همین دست که دست ات را پُر کرد

مثل همین ماهی که هر شب بلند می شود از مبل های سبزم

قلب دلگیرم

در افسردگی و " مینیمال هایی برای زندگی"

پاکم کن از پشت همین پنجره

همین نگاه

گریه های بی قرائت

نوشته های جاری

جز عزاداران و گله ها

راه دیگری می بینم

درست لبه ی فنجان

اما.

 

3

بی آنکه سیگاری دود کنم

باید نامش را بپوشم

در آب های تنش

ببارم به کلمات

خط های فاصله را بشویم

باید قفلی بزنم به شهر

به تو که پنهان ات کرده ام

در تاریکی سنگ ها

بالا بروم

از خطوط گردن زنی که

گونه اش سوخت

در انفرادی

بی آنکه

 

4

 

بیشتر شده ام از خداحافظی

از شکل هایم که می روند که بر گردند

ساق هایم کنار خیابان سفارت

تمام شد نسلی در برنج این سماور جوشیده

نسلی که تذکره ی شعرم را حمایت کرد

خط خطی ام

لا به لای انگشت هایم

ساحل زیر پایت را

جمع کرده ام

صدف های به تاخیر افتاده را

گذاشته ام روی میز

سطر هایی از شعر فروغ روی میز

بغض های شکسته روی میز

باطل کرده ام صدای قلب شده ام را درون زن

بیشتر شده ام از خداحافظی

انگار هیچ اتاقی

آمدنت را باور نمی کند .

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :