| شعری از ساجد فضل زاده | |
| 6 آذر 95 | شعر امروز ایران | ساجد فضل زاده |
|
|
خیره شدن ترسناک نیست؟
وقتی که تمام مجسمه ها به همان نقطه خیره باشند ... |
|
ادامه ... |
|
ویژه نامه ها
|
|
| 1400 |
|
|
| نوروز 1399 |
|
|
| نوروز 1398 |
|
|
| نوروز 1397 |
|
|
| داستان نوروز 1396 |
|
|
| نوروز 1393 |
|
|
| بهرام اردبیلی |
|
|
| ترجمه اولیس اثر جویس |
|
|
| ساده نویسی |
|
|
| علی مسعود هزارجریبی |
| شعری از سامان اصفهانی | |
| 4 آذر 95 | شعر امروز ایران | سامان اصفهانی |
|
|
نه با چشمِ باز
نه با چشمِ بسته نمی شود گریست برای روزهایی که نیست ... |
|
ادامه ... |
|
| شعرهایی از واهه آرمن | |
| 2 آذر 95 | شعر امروز ایران | واهه آرمن |
|
|
ﺑﺮ ﻣﺰاﺭ ﭘﺪﺭ
ﻣﺜﻞ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﺩﺭ ﺗﻪ ﻳﻚ ﭼﺎﻩ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ اﻓﺘﺎﺩﻡ ﺑﺮ ﻣﺰاﺭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺜﻞ ﺩﻳﻮاﻧﻪاﻱ ﺑﺮ ﻟﺒﻪي ﭼﺎﻩ ﺭﻳﺴﻪ ﻣﻲﺭﻓﺘﻢ ... |
|
ادامه ... |
|
| شعرهایی از ابوالفضل حسینی | |
| 2 آذر 95 | شعر امروز ایران | ابوالفضل حسینی |
|
|
دست در تراكم كاش مي كشي
دير مي فهمي كه اشيا تنها اسباب تسلا بودند چرا كه بودند شانه به شانه ي هستن زاويه به زاويه در اتاق ... |
|
ادامه ... |
|
| شعرهایی از ﻣﺮﻳﻢ ﻧﺠﺎﺭ |
|
| 2 آذر 95 | شعر امروز ایران | ﻣﺮﻳﻢ ﻧﺠﺎﺭ |
|
|
میان حجم عظیم استخوان
زیر ﻣﻲگیرد سگی را که قفس سینه استخوانی در دهانش بود سرخی که خاطره بسته دور کمر ... |
|
ادامه ... |
|
| شعری از ﻋﻠﻲ ﺧﺎﻛﺰاﺩ | |
| 2 آذر 95 | شعر امروز ایران | ﻋﻠﻲ ﺧﺎﻛﺰاﺩ |
|
|
می دود این خدای دیوانه در من
تا درخت خانه ام باشد و خاک خون منجمدم ... |
|
ادامه ... |
|
| شعرهایی از ﻫﺎﺗﻒ اﺳﺪاﻟﻬﻲ | |
| 2 آذر 95 | شعر امروز ایران | ﻫﺎﺗﻒ اﺳﺪاﻟﻬﻲ |
|
|
آه ، دم عیسی
شکوفه ای خشک در دستم ... |
|
ادامه ... |
|
| شعرهایی از علی باباچاهی | |
| 24 آبان 95 | شعر امروز ایران | علی باباچاهی |
|
|
به این حالت نمی گویند مراقبه مکاشفه مرافعه!
تعلیقی ست که به مستی هم می زند وُ شاید هم نه! دیوان وحشی بافقی هم تکلیفم را تا حدّی روشن نکرد ... |
|
ادامه ... |
|
| شعری از فخرالدین سعیدی | |
| 24 آبان 95 | شعر امروز ایران | فخرالدین سعیدی |
|
|
کفش های شناسنامه دار می دانند
ردشان را گرفته اند بادهای موسمی کفش های شناسنامه دار می دانند آن ها، فقط آن هامی توانند ازکوچه های بن بست خروج کنند ... |
|
ادامه ... |
|
| شعرهایی از نگین فرهود | |
| 11 آبان 95 | شعر امروز ایران | نگین فرهود |
|
|
تو میروی و هرتکه از رفتنت به سمتی می رود
از همه طرف صدای تو می آید اما صدای خون تو که در خاک است و می گرید می گرید و نمی جوشد ... |
|
ادامه ... |
|
اینجا و آنجا
- شعر نیما یوشیج از لطافتِ نازکآرای تنِ ساقه گلی تا صراحتِ نقد اجتماعی
- چرا «خروس جنگی» شکست خورد؟
- نخستین نمایش فیلم «بیگانه» در جشنواره امسال ونیز
- محمود دولتآبادی مردمیترین نویسنده ایران است
- پیکر شهرام شاهرختاش در خاک آرام گرفت
- «چراغ دل» برنده جایزه بوکر بینالمللی شد
- شاعری که پاسپورتش را از فروغ گرفت
![]() |
| رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو
|
| شرایط درج آگهی در پیاده رو |
|
| کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |
