شعرهایی از پری رخ رضا
تاریخ ارسال : 6 آذر 95
بخش : شعر امروز ایران
" یک "
گشودن دفترها
قلم های فرسوده
قاب های رنگ و رو رفته
چهره در چهره
این روزها را می توان باور داشت
می توان نهالی در گلدان کاشت
و گفت
زمانِ دورِ دور
هرگز نبوده
هرگز نخواهد آمد
سیب را گاز می زنم
و فراموش می کنم زمان در حرکت است .
"پنجاه و یک "
جستجو می کنم تو را
ای که بر مُخده تکیه داده ای :
زنِ سالیانِ دور
چلچراغ ها
پایه بلندست
پشت میله های آویخته بر چفته های مو
آوازهای زرد
دست های گل یاس
دودِ عود
بوی ریحان و نعنا
بانوی نشکفته پَر پَر
نیاموخه آموخته
ای علیا مخدره
عشق را در قفس دیدی
ویار را در خیال
مردان ات همه بی سَرَند
و رخسارِ تو
در زیرِ نقاب
با وسمه بر ابروان پیوسته
سرخاب بر گونه
و چین و شکنِ زلف
همچون قلب ات
ماهِ زیرِ ابر .
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه