شعرهایی از آتیلا ژوزف
ترجمه آزیتا قهرمان
30 مرداد 95 | ادبیات جهان | آزیتا قهرمان شعرهایی از آتیلا ژوزف
ترجمه آزیتا قهرمان
آتیلا ژوزف متولد 1905 یکی از بزرگ ترین شاعران مجارستان است .دوران کودکی اش در بحبوحه جنگ ؛ از هم پاشی خانواده و تنگدستی و آوارگی به سختی گذشت .او تحصیلاتش را بعدها در سوربن و وین ادامه داد اما به خاطر لحن عصیانگر و نوع نگاهش به زندگی و انتقاد از جامعه ای که در زندگی میکرد از کار تدریس برکنار و محکوم به انزوا شد . آتیلا ژوزف با روحی عصیانگر و زبانی پر شور و سرشار از بدعت های تازه همیشه شیفته و ستایشگر آزادی وعدالت و ...

ادامه ...
شعرهایی از کنستانتین کاوافی
ترجمه حسین خلیلی
24 اردیبهشت 95 | ادبیات جهان | کنستانتین کاوافی شعرهایی از کنستانتین کاوافی
ترجمه حسین خلیلی
به شکوه تختی که بران آرمیدیم
به لذتی که با بدن‌هامان چشیدیم .
پژواک ِ روزهای هوس آلودی بسویم می‌سُرَد ...

ادامه ...
«نشانه ها ونمادها» / ولادیمیر ناباکوف
ترجمه: نیلوفر نوری
4 اردیبهشت 04 | ادبیات جهان | ولادیمیر ناباکوف «نشانه ها ونمادها» / ولادیمیر ناباکوف
ترجمه: نیلوفر نوری
در طول این سال ها چهارمین باری بود که با این مشکل مواجه می شدند که چه هدیه ی تولدی برای پسری که به طور علاج‌ناپذیری روان پریش بود،بخرند. خودش هیچ خواسته ای نداشت. اشیای ساخت دست بشر به چشم او یا لانه ی نیروهای شوم و پرتکاپوی اهریمنی بودند که تنها او قادر به درکشان بود و یا لوازم تسلی‌ بخش زبر و زمختی که در دنیای انتزاعی او هیچ نقشی نداشتند. ...

ادامه ...
داستانی از آنتوان چخوف
ترجمه زهره صمیمی
24 اردیبهشت 95 | ادبیات جهان | آنتوان چخوف داستانی از آنتوان چخوف
ترجمه زهره صمیمی
چند روز پیش یولیا واسیلیونا را به اتاق کارم خواستم. یولیا پرستار بچه ها بود . می خواستم حقوقش را پرداخت کنم.
-"بنشین یولیا. بگذار کمی به حسابهایمان رسیدگی کنیم. می دانم که پول لازم داری ولی تعارف می کنی و حرفی نمی زنی. خب ، ماهیانه سی روبل توافق کرده بودیم . اینطور نیست؟" ...

ادامه ...
شعری از ویلادیمیر مایاکوفسکی
ترجمه شهاب الدین قناطیر
24 اردیبهشت 95 | ادبیات جهان | ویلادیمیر مایاکوفسکی شعری از ویلادیمیر مایاکوفسکی 
ترجمه شهاب الدین قناطیر
های توتون ها
جسمی غلیظ ملبس به دود
فسرده هوا را ...

ادامه ...
شعری از راینر ماریا ریلکه
ترجمه سعید یعقوبی
24 اردیبهشت 95 | ادبیات جهان | راینر ماریا ریلکه شعری از راینر ماریا ریلکه
ترجمه سعید یعقوبی
چشمانم پیش از این بر تپه ی آفتابی لغزید
پیشاپیش راهی که بدان قدم گذاشتم.
و ما فراچنگ چیزی آمدیم که از چنگ ما گریخت؛
چیزی که حتی از دور ، درخششی درونی داشت ...

ادامه ...
شعری از آنا آخماتووا
ترجمه سعید یعقوبی
24 اردیبهشت 95 | ادبیات جهان | آنا آخماتووا شعری از آنا آخماتووا
ترجمه سعید یعقوبی
دستانم را زیر شال تیره ام به هم فشرده ام ...
" چرا پریده رنگتان ،چرا کرخت شده اید؟
--نکند از او یک مست لایعقل ساخته باشم
با اندوهی طاقت فرسا. ...

ادامه ...
داستانی از کیت شوپن
ترجمه سعید یعقوبی
24 اردیبهشت 95 | ادبیات جهان | کیت شوپن داستانی از کیت شوپن 
ترجمه سعید یعقوبی
همه می دانستند که خانم مالارد ناراحتی قلبی دارد ، برای همین خیلی سعی کردند که خبر مرگ شوهرش را آرام آرام به او برسانند.
خواهرش ژوزفین قضیه را به او گفت، در جمله های کوتاه و با لکنت زبان ؛ در لفافه و مبهم . دوست شوهرش ریچارد هم آنجا کنار خانم مالارد بود . ...

ادامه ...
داستانی از تیا اوبرت
ترجمه: سعید یعقوبی
24 اردیبهشت 95 | ادبیات جهان | تیا اوبرت داستانی از تیا اوبرت
ترجمه: سعید یعقوبی
تیا اوبرت در 30 سپتامبر 1985 در بلگراد یوگسلاوی بدنیا آمد. تا سال 1992 در همانجا با مادرش و دربزرگ و مادربزرگ مادری اش زندگی کرد.وقتی جنگ در یوگسلاوی شروع شد ، اوبرت و خانواده اش به قبرس و پس از آن به اقتضای شغل پدربزرگش به قاهره در مصر نقل مکان کردند. بعدها تیا و مادرش مقیم آمریکا شدند.
در سال 2006 پدربزرگش در گذشت و قبل از آن در بستر مرگ از تیا خواست که با نام مستعار اوبرت بنویسد ...

ادامه ...
داستانی از هکتور اچ مونرو (ساکی)
ترجمه مریم صداقت‌نیا
24 اردیبهشت 95 | ادبیات جهان | هکتور اچ مونرو (ساکی) داستانی از هکتور اچ مونرو (ساکی)
ترجمه مریم صداقت‌نیا
بانوی جوان پانزده ساله ای با متانت گفت: " آقای ناتل! خاله ام تا چند لحظه دیگر به حضورتون می رسند. در این مدت شما باید سعی کنید مرا تحمل کنید." فرامتون ناتل سعی کرد بدون اسائه ادب به خاله ای که در حال آمدن بود، چنانکه شایسته است چیز صحیحی در تملق خواهرزاده بگوید. شخصاً بیش از هر زمانی شک داشت که این ملاقاتهای رسمی پی درپی با افرادی کاملاً غریبه کمکی به بهبود بیماری عصبی اش که تحت درمان بود، خواهد کرد. ...

ادامه ...