به اشک های پشت عینکش / مانی محمدی
سينه ي كعبه
به اشک های پشت عینکش
علی مسعود هزار جریبی
كعبه اي
قربة الحرم باد
ترافيك اطراف جَمَل
شرح فراق شمسي
مرگ تن تن بين العين
با شاخي در محارم
به رسم الکساندر دومای پسر در جنگيم
با گستره ی واژگانی
که قطب جنوب به جرقه ای آب می شود
و سونامی استفراق نعشگی زمين بود
وقتی
به رسم شرعی
در رحمی نطفه می بندد مائو
كعبه اي
پدر سوخته
سلام به طور كلي
طوافت مي كنم
برج بلند مراقبت .
من يک شهيد گمنام هستم
انشای شمس
تله ای برای خودم چال کرده ام
برادرانَمَم .
حبشه ي تاج محل
ابابيل كدام چهار راهي
كه در ليلة الدرد اتفاق مي افتي
بسم الرب الرب
بسم الشمس فراق شرح
شصت پاي كنعان الغريق باد شو
كه
آياي مني
عريان مني
مني مني
با شاخي در محارم
با چهار کربلا ۱۳۶۵
سينه هايت منتهي اليه جاده ي ابريشم
برسينه هايت
بر مي فشارم
بر درت بر بر ترت در مني تن تن تنت
قالي هندي
هندي
هندي
جگر خواري كنم (را) جنگلهای بوليوی (را) تَلِ زينبيه ای به نام ارنستوی نازنين
در ميان دامنه ات
حلول كرد تخت جمشيد
جلجلتاي ستونم
برج بلند كهف
كهف
كهف السگم وقتي مي خوابي
دست مصيبت مي شود كنعان زليخا مي شود
در فرات خواني عباس
كعبه اي
اي فتح الفتوح ترافيك اطراف جمل
يا صور السرافيل تناني
يا شام الشيوخ مهاراجه ي بغداد
وقتي
شانه مي كنم اين چشم را
مانی محمدی
اکراین
11 اکتبر 2009
__________________________________________________________
be ali masood hezar jaribi
شمس مضارع
شرطِ اول طي كنيد
راهِ الهي به رواق تنت
شرط از درون
را كودكي شرج و تنگ ابرهه
با اين همان شكل ثابت است به دنبال همان شكل
متن از جداره جان مي گيرد
بجانان من !
تنگ هر از چند شب و يك لادن
بجانان من !
فيل كه جاي خودش داشت تو كجا بودي
شرطِ دوم سنگ و مرمر و بود
چاي چاي لَبت
[ خوش آمديد ، لطفا كمي خنده چاشني اين بند كنيد ]
تاارتكاب ناگهاني حنجره
تاي هر دمان سپيده دمان
شرط سوم ،شرط اول از اول
ناگونه از كنار بندرت
اسكله ات پهلوی من بود
وقتي
من بود پهلوي اسكله ات
طي مي كرديم
سواحل آهن و فولاد
به موجي در مَنَتْ تا میراث سنگ
[ ورود اراذل و اوباش ممنوع ! ]
شرط آخر ، همشرطي دوم و سوم
بيا گاز بگيريم
شَرم ، شيخ شَرموشيخ را
به فلسطين طي بياندازيم منقلب
به چاي احمد احترام بگذاريم با تمام اسكله ها و پهلوهايش
بخاطرت !
همه حي لايموت
به چمبره خم مي زنم
با كمال لَما سَبقْ تَنْي .
يا آهوي ضامن !
چاره چه كنيم
شرط از پهلويمان در رد است
و
ما به ياد چشم مذاب مي چشميم ، و تبت بار مي زنيم .
[ شخصيت شما نشانه سكوت شماست ،
پذيرايي از وقت به مقدار كافي ]
از رواق متنت مي آيم
پر از واژه و استعاره
پر از چاي و وُرّادْ
به روابطت مي نشينم
بزرگانه مي گويم
تَبَتْ يَدا اَبي مولف
تا حي لايموتم
تا شرطِ آخرم
شرطي از اوائل .
[ به علت عدم رعايت شئونات
تا اطلاع بعدي تعطيلم !شمس مصارع ]
((ماني))
mani mohammadi
ukraine
| لینک کوتاه : |
