یادداشتی بر پرونده ی " علی مسعود هزارجریبی " / ميثم رياحي


یادداشتی بر پرونده ی

ویژه ی : علی مسعود هزارجریبی

برگرفته از مجله ی " دال " ، که منتشر نشد !

 

در این شماره از مجله ی دال با مشورت بعضی از دوستان مناسب دیدیم تا صفحاتی از بخش ادبیات و اندیشه ی استان گلستان را اختصاص دهیم به جناب " علی مسعود هزارجریبی " که دلیل آن فکر می کنم بر کمتر کسی پوشیده باشد .

برای تهیه ی این ویژه نامه نتوانستم موافقت ایشان را کسب کنم چون او هیچ وقت مایل نبوده است اثری از خود به جا بگذارد و البته مطمئن هستم کس دیگری هم در بازه های زمانی دیگر نخواهد توانست نظر موافق ایشان را برانگیزد . چنان که در گذشته ها هم خبرش را دارم چنین بوده است . " علی مسعود هزارجریبی " را  نمی توان از پی آثارش شناخت زیرا به غیر از مواردی بسیار اندک ( تنها چند مقاله با نام اصلی و مستعار و شعرهایی بداهه آن هم با نام مستعار ) دیگر ردپای مکتوبی از خود به جا نگذاشته است ( مگر در "خانه" ی خود شاید )  ؛ هر چند اگر " نگاه " داشته باشی با همان چند سطر   نگاشته اش چنان عمیق می شوی که می پسندی غرق در دریای او باشی و یا به قول مرتضا پورحاجی     ( در مقاله ای که در جُنگ [ مجله ی ] 77 نوشته است ) در " محضرش " بنشینی و به این حضور افتخار نمایی .

این ویژه نامه تنها نمایش گوشه ی کوچکی از " منظره "  است . از دکتر مظفر رویایی ، آقای مصلحی ، نیما صفار و دوستان دیگر  ... که در این فرصت کوتاه یاری ام کردند صمیمانه سپاسگزارم . " م. موید" نیز ابراز خرسندی نمودند از این حرکت و به دلیل بیماری ، عمل جراحی و تنگی وقت ( البته شتاب از سوی ما بود ) نتوانستند متنی به من برسانند همچنان که بعضی از شاعران و بزرگان دیگر ... . نامه هایی هم که در ادامه می خوانید بخشی از آرشیو علی مسعود هست که کُپی آن را با زحمت فراوان از آرشیو دوستان نزدیک او به دست آوردم . نتوانستم نامه های یدالله رویایی به او را پیدا کنم . یادم هست رویایی در ابتدای نامه ای ( یادداشتی ) که پیش تر فقط دیده بودم  برای او اینگونه آورده بود :

« آقای هزارجریبی عزیز !

نوشته های شما مرا روی خودم خم کرده است ... »

در فرازهایی از گفتگوی منصور جعفری خورشیدی و یدالله رویایی در روزنامه ی مردم سالاری هم   خوانده ام که رویایی وقتی بحث راجع به هزارجریبی می شود اینگونه می گوید :

« بله ، تا به حال دو مقاله از ایشان خواندم ، اولی " سازگاری هایی در سرشتن " که تأمل هوشمندانه بر آن قطعه از شعر شما با نام " کبوتران مرطوب " و دومی در مورد  لبریخته ها ، ایشان برای من تصویر کسی را دارد که از خود و در خود توقع اصالت دارد ... »

در هر صورت می دانم و می دانید که کل و جزء این " منظره" زیباست ،  بنابراین کسی از تصویر کردن جزء آن نیز پشیمان نیست .       

میثم ریاحی - 2 دی ماه 86

   لینک کوتاه :
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :