تقدیم به علی مسعود هزار آسمان / شعری از بهزاد ناظمیان پور | |
هزار اضطراب
در حضور است و هزار درنگ / در سنگ. ... |
|
ادامه ... |
ویژه نامه ها
1400 |
نوروز 1399 |
نوروز 1398 |
نوروز 1397 |
داستان نوروز 1396 |
نوروز 1393 |
بهرام اردبیلی |
ترجمه اولیس اثر جویس |
ساده نویسی |
علی مسعود هزارجریبی |
ویژه نامه علی مسعود هزارجریبی
سازگاری هایی در سرشتن / علی مسعود هزارجریبی | |
در لحظه هاي خلق وقتي که جنبه ي رابطه هاي عناصر و ارکان شعر جانب عميق و عمودي و بُعد ماورايي مي يابد . و از ارگانيسم صرف عبور مي کند و از نماد هاي مختلف و نمود هاي نا سازگار مي گذرد و به توازن و آرامشي مي رسد که فضا ساز و دمساز و هم ساز است . ...
|
|
ادامه ... |
کودکانه ای برای علی مسعود هزارجریبی از فرزند مظفر رویایی / دیار رویایی | |
من معتقد هستم شما و قلبتان یک دایره دارید که اگر دایره را نصف کنیم یک چهارم آن غم ، یک چهارم آن شعر و نصف دیگری اش شادی است ...
|
|
ادامه ... |
نامه ای در پاسخ به سوال یکی از شاعران ؛ در مورد شعرهای یدالله رویایی / علی مسعود هزارجریبی | |
معرفت در بیرون به تدریج و سیستمیک حاصل می گردد و وقتی که درونی شد به جوهر ناگهان و فوران تجلی می یابد . رویایی در مجموعه هفتاد سنگ قبر اهل تماشای مرگ را به دیدار اهل مرگ می کشاند و از منظر مرگ مرگ را نظاره می کند و تماشا رویایی در لبریخته ها ( مجموعه شعر ) از منظر هستی به مرگ می نگریست ...
|
|
ادامه ... |
شعری از رضا سلیمانی | |
آنقدر خيره سمت تو هستيم،ممکن است
انگشت را به چشم خلا يق فرو کنيم! بسيار رفته بود که مستي نمي رسيد ... |
|
ادامه ... |
به اشک های پشت عینکش / مانی محمدی | |
كعبه اي
قربة الحرم باد ترافيك اطراف جَمَل ... |
|
ادامه ... |
آفتابی از مشرق متن / علی مسعود هزارجریبی | |
نثر پارسی در این زمینه ها پیشینه و سیری با شکوه دارد که خود بحث مبسوطی را طلب می کند اما نامه های خاقانی به عنوان نثر دیگر متفاوت و برجسته می باشد و بطور محسوس در وجهی ممیز از انواع گزین گویه ها یا شطحیات و نزدیک تر به ادبیات نثر خودِ نثر ...
|
|
ادامه ... |
آه چهارشنبه های در یاد / احمد خاندوزی | |
علی مسعود هزارجریبی عزیز ، یکی از چشم های بینای یکی، دو نسل ادبی است که آرمان خواهی ِ اجتماعی و نوجویی ، از بارزترین خصیصه های نسلی آنها است . پیگیری و رصد مدام جغرافیای ادبیات و پیرامون آن از دغدغه های همیشگی ایشان است که در این پی جویی ها ، کشف ِ چهره های مستعد ِ جوان و نوگرا هم اتفاق می افتد . ...
|
|
ادامه ... |
« ضلعِ چهارمِ مثلثِ لحن – ماهیت – کلمه » / شعبان بالاخیلی | |
شهر مثل همیشه تنفربرانگیز بود،اینجا دیگر خطوط موازی خودشان را در بی نهایت رها می ساختند ، از واگن که پائین آمدم ، ایستگاه با آن شرم همیشه گی دخترانه اش ، با نگاهی به ساعت فرازمانی ، منتظرم بود ، لال ماند... ...
|
|
ادامه ... |
اي او / عیسا آزاد | |
علي مسعود . كولي .... طي الارض ، دائم المسافر كه در هر جا و هر زمان هست و نيست . وطنش محدود به جغرافياي خاص نيست ، در جهان زندگي ميكند و هستي وطن اوست ؛ انجمن ادبي نيشابور از دیكانستراكشن او خبر مي دهد ؛ عشق آباد بجنورد بوي نفس او را مي پراكند ؛ جهان سوخته در سيستان و بلوچستان از ديوانگي هاي او واگويه ميكند . ...
|
|
ادامه ... |
کتابت درباره ی متن نامکتوب / حبیب موسوی بی بالانی | |
شايد به خيلي دليل ها اول که : علي مسعود هزار جريبي گاهي نقش پدر ، گاهي نقش استاد ، گاهي نقش مشوق ، گاهي نقش دوست ، گاهي نقش ... برايم داشته نتوانم انصافي نقادانه به حضور او در ادبيات داشته باشم . ...
|
|
ادامه ... |
بی هیچ گناه / جهان در کسی تنهاست / نیما صفار | |
من علیمسعود را اینطور شناختم ؛ دریچه در باد و با قلب ِباز و گشوده در اهلیّت . جرّاحی ِروبرو میکند و با احتیاط . به تعبیر ِخودش : هدایت ِآرام ...
|
|
ادامه ... |
تقدیم به علی مسعود هزارجریبی / سید حمید شریف نیا | |
علی مسعود هزار جریبی نامی بود که متفقاً اعتقاد داشتند ادبیات شفاهی ایران است. اگرچه علی مسعود خود تمایلی به این چیزها و نامها والقاب ندارد و بیشتر ذوق و حال را به قیل و قال ترجیح می دهد. علی مسعود هزار جریبی به گردنم بسیار حق دارد. چه بسیار خطوطی را که ممکن بود کج کشیده شود را به قدر و توان خود صاف کرد. ...
|
|
ادامه ... |
شرح ِ آواز ِ ايـــرج / مرتضا پورحاجي | |
و سوم علي مسعود هزارجريبي در حافظه ي گشوده اي از شعر معاصر، درمحضري که از ديگران مي گشود./ ازآنها آخريش: ايرج کريم خان زند. ...
|
|
ادامه ... |
نامه ای دیگر از بیژن نجدی | |
بعد از اینهمه سال و اینهمه صورت چرا تو این چنین ، چنان شده ای که من با آنهمه چنین و چنان ، نه این چنینم ، نه آنچنان که چنان . ...
|
|
ادامه ... |
پاسخ علی مسعود هزارجریبی به یکی از نامه های زنده یاد بیژن نجدی | |
صداهایی که می آیند ، صداهایی که صدایم می کنند ، در انتشار ادامه ، دایره هایی را دوران می دهند که در دورهایشان به محاصره ام می گیرند مثل خود شعر ، لایه در لایه ، تو در تو . ...
|
|
ادامه ... |
نامه ای از زنده یاد بیژن نجدی | |
در نامه ات نوشته ای ( مرگ ، این باور سیاه ... ) از این بگذریم که باید اجازه دهی نام یکی از نوشته هایم را ، آن ، بنامم ... به راستی فکر کردم که چرا نباید پس از مرگ عزیزی ، چنان دنیا ، آبی بنماید که سوگوارن سفید بپوشند و یا به گمان من آبی ؟ از کجا که ، آنکه از دست ما می رود خود سرشار از لذت نباشد و پر از آبی های یک دیدار ؟ ...
|
|
ادامه ... |
پاسخ علی مسعود هزارجریبی به نامه ی سيد احمد میر احسان : | |
وقتیکه این سطور برای تو شکل می گرفت ، آواز های « این سالی » دوست رسید . و از عطری یگانه ، فاصله ها لبریزی شان را به کلمه کرامت کردند ، تا فضاهایی از عبارت ، تکوین یابد ، عبارت هائی که سرنوشت شان شرکت در عبادت آن حضور است ، حضوری دیگر ! ...
|
|
ادامه ... |
نامه ای از سید احمد میر احسان | |
تعریف دیگری از ژرفا می دهد . جهانبانو و جهانبان که نشانه ای ست
به راز و ما را هستی می بخشد . و سالی پر از هستی برای تو آواز می کنم . ... |
|
ادامه ... |
هزار نکته ی باریک / منصور خورشیدی | |
هزار جریبی مثل دوستان دیگر ما که شاید دوست نداشته باشند نام نمی برم . هوشمند تر از این حرف ها بود برخورد حرفه ای با شعر دارد . تمام استعداد خود را به کار می گیرد تا ذهن خود را طبقه بندی نکند ، او ضد تفکر طبقه بندی شده است . ...
|
|
ادامه ... |
اندکی از بسیار / محمد مهدی مصلحی | |
بعد از نسل خود ساخته دهه ی چهل شعر نو گرگان ، علی مسعود هزارجریبی بیشترین تأثیر را بر نسل همزمان خود و دهه ی پنجاه ببعد شعر شهر ما گذاشت . ...
|
|
ادامه ... |
بداهه ی آهو / شعری از پگاه احمدی | |
من از تمامِ نیل
به سیب های خراسان پناه بردم به سیب های خراسان ... |
|
ادامه ... |
" از پیوند های مبارک حس " تا " شریعت دیدن " | |
خطبه هایی که از پنهان به درون لب ، ریخته می شود ، اسراری است که در خطابش جهان معنا می گیرد و در آن سویش مخاطبانی را جستجو می کند که از دغدغه و پروای " فهمیدن " عبور کرده اند و به جسارت " دیدن " رسیده اند . اینستکه خطبه ها به قربانی جهانی رضایت می دهند که عبور از آن ، به آن سوی تر و فراسوتر ، پرتاب به جهانی دیگر است . و به قربانی " فهمیدن " در این خاستگاه تسلیم می شوند ، تا به رستگاری " دیدن " نائل گردند . ...
|
|
ادامه ... |
پیکر شناختی از شکاف یک شعر حافظ موسوی / علی مسعود هزارجریبی | |
حسرت و نوستالژی آمیخته با بیانی به تردید وجه شاخص روح و روحیه این قطعه است . هَمّ ِ شاعر در این قطعه برای رسیدن به نوعی از نگرش جهان و پدیده ها و رابطه هاست که ساده دیدن اشیاء و سادگی عبور در اشیاء و از اشیاء را ره آورد می کند البته عریان دیدن پدیده ها و مناظر و حتّا مفاهیم که در نهایت غوطه وری در محض جهان است ...
|
|
ادامه ... |
نامه ای از حافظ موسوی | |
نوشته ی زیبا و سرشار از تفکر و باریک بینی هوشمندانه ی شما را چند بار خواندم و لذت بردم . برای گنگِ خواب دیده ای چون من ، با این زبان الکن چه موهبتی بالاتر از اینکه ببیند تیرش حداقل در یک مورد به هدف نشسته است و دوست نادیده ی مهربانی را بر آن داشته است که بنوازدم . نواختنی از آن گونه که حکیمی ، دیوانه ای را . یا دست مهربانی ، شوریده ای را . ...
|
|
ادامه ... |
شعری از علی مومنی | |
مي آيي / اي سراغ !
مي گيري و دوباره دور مي شوي بر سنگ ردپايي و / در آسمان خورشيد ... ... |
|
ادامه ... |
شعری از بیژن نجدی / تقدیم به علی مسعود هزارجریبی | |
درخت ، مرا سبز می داند
پرنده ، ترا آواز علف ، مرا دیده بود در برگسالاری برگ ... |
|
ادامه ... |
چرا دوستش دارم ؟ / مظفر رویایی | |
مسعود هزارجریبی را با یک تلفن ناگاه شناختم . این شیوه ی همیشگی او در دوست یابی است . در جمع کردن و تنظیم جمع گوناگون افراد و ربط و وصل افراد هم علاقمند است و هم در عین حال مثبت . بارها دیده ام که بدون واسطه و یا ارجاع دادن به نامی آشنا یا معروف ، برای تقاضای درونی اش از یک ارتباط خوب ، پا پیش گذاشته است . از گفته هایش و روایت هائی که از باز کردن باب دوستیهایش تعریف می کند ، خاطره ناموفقی در ذهن ندارم . گرم و گیر شروع می کند . ...
|
|
ادامه ... |
یادداشتی بر پرونده ی " علی مسعود هزارجریبی " / ميثم رياحي | |
" علی مسعود هزارجریبی " را نمی توان از پی آثارش شناخت زیرا به غیر از مواردی بسیار اندک ( تنها چند مقاله با نام اصلی و مستعار و شعرهایی بداهه آن هم با نام مستعار ) دیگر ردپای مکتوبی از خود به جا نگذاشته است ( مگر در "خانه" ی خود شاید ) ؛ هر چند اگر " نگاه " داشته باشی با همان چند سطر نگاشته اش چنان عمیق می شوی که می پسندی غرق در دریای او باشی و یا به قول مرتضا پورحاجی ( در مقاله ای که در ...
|
|
ادامه ... |
اینجا و آنجا
- نگاهی تازه به سرودههای نصرت رحمانی
- «هشام مطر» برنده جایزه جورج اورول شد
- جایزه ادبیات داستانی زنان به «روث اوزکی» رسید
- توصیف علی باباچاهی از مسعود احمدی
- سید علی صالحی: شعر مسعود احمدی از زندگی سرشار بود
- «آزما»ی جدید منتشر شد
- سرانجام مردی که از «شاملو» کند و به «اخوان» نزدیک شد
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |