شعری از بهزاد خواجات
27 آبان 00 | شعر امروز ایران | بهزاد خواجات شعری از بهزاد خواجات
من از همه‌جا آمده‌ام اما به هیچ‌جا نمی‌روم
کوچه‌ها برای عابرانی که بالِ گُلبهی دارند
محیط امنی نیست
چنان که زباله‌گرد پیر را باید می‌کشاندند ...

ادامه ...
شعرهایی از بهزاد خواجات
5 آبان 00 | شعر امروز ایران | بهزاد خواجات شعرهایی از بهزاد خواجات
مردگان نه از خود که از ما تهی می‌شوند
و چه‌قدر که ارواحِ مُقرنس
دلیل فقدان ما باشند و... نباشند
تا مترسک پوشالی گیسوانش را بردارد ...

ادامه ...
نگاه به «با پریان گریخته از شیشه‌های عطر»
سروده‌ی بهمن ساکی
بهزاد خواجات
30 مرداد 00 | اندیشه و نقد | بهزاد خواجات نگاه به «با پریان گریخته از شیشه‌های عطر» 
سروده‌ی بهمن ساکی 
 بهزاد خواجات
روزی روزگاری ماهیگیر پیری بود که پسر پیرتری داشت و هر چه قسم می‌خورد که پسر اوست، هیچ‌کس باور نمی‌کرد تا این‌که در آن شهر قحطی بزرگی اتفاق افتاد و قرار شد که پدرها برای حفظ جان بچه‌ها و جوان‌ها خودکشی کنند ...

ادامه ...
دو شعر از بهزاد خواجات
22 آبان 99 | شعر امروز ایران | بهزاد خواجات دو شعر از بهزاد خواجات
برای شام دعوتم کرده‌ای
و من آمادگی ندارم که مثل فیلم سولاریس
رؤیاهایم حمله کنند به من
و مردمک‌هایت (درهای یک آپولو)
هی بسته شوند و هی باز ...

ادامه ...
شعری از بهزاد خواجات
23 آذر 97 | شعر امروز ایران | بهزاد خواجات شعری از بهزاد خواجات
عکس یادگاری گرفتیم
تا زودتر فراموش کنیم.
پله‌ها در مِه گم می‌شدند
و ما که در صبحانه‌ای دونفره
درباره‌ی ظرف عسل حرف می‌زدیم ...

ادامه ...
شعری از بهزاد خواجات
29 اسفند 95 | شعر امروز ایران | بهزاد خواجات شعری از بهزاد خواجات
صبح خوش!
من عباس کیارستمی هستم
حال تان چه خوب باشد و چه بد
من در چند نمای دور
نماهایی نزدیک بر جبین دارم
به میزانی که بر زبان بگذارید ...

ادامه ...
شعرهایی از بهزاد خواجات
25 شهریور 95 | شعر امروز ایران | بهزاد خواجات شعرهایی از بهزاد خواجات
Kami H اسم کاربری اش بود
در حالی که هیچ کاری نداشت .
درحین ثبت نام فهمید
قبلن اسم کاملش را برده اند ...

ادامه ...
شعری از بهزاد خواجات
23 اسفند 94 | شعر امروز ایران | بهزاد خواجات شعری از بهزاد خواجات
از خودم خوشم می آید ؛
دِه اگر باشم ، چو بیفتد بره ها را فروخته اند ،
با پولش آپارات خریده اند ،
از خودم خوشم می آید .
تلاقی وایرلس های مغموم ...

ادامه ...
شعرهایی از بهزاد خواجات
29 اسفند 93 | شعر امروز ایران | بهزاد خواجات شعرهایی از بهزاد خواجات
همیشه موانعی هست
برای این که به آخر برسد یک دفتر شعر؛
از گرسنگیِ مخاطب گرفته
تا رنگِ آن چشم ها در پاییز 73
و حتا این کنده کاری ها بر دستم ...

ادامه ...
شعری از بهزاد خواجات
29 اسفند 92 | شعر امروز ایران | بهزاد خواجات شعری از بهزاد خواجات
شب به بیراهه می رود
آن جا که دراز دراز ، بیابان کور
با عقرب ها و مارمولک ها
هفت بازی ابدی را برده
و در این سمت ، " هایدگر"
با رویت تمام ورق های مرگ
بازنده ای بزرگ است. ...

ادامه ...
سایر صفحات :   1