دو شعر از بهزاد خواجات


دو شعر از بهزاد خواجات نویسنده : بهزاد خواجات
تاریخ ارسال :‌ 22 آبان 99
بخش : شعر امروز ایران

۱
برای شام دعوتم کرده‌ای
و من آمادگی ندارم که مثل فیلم سولاریس
رؤیاهایم حمله کنند به من
و مردمک‌هایت (درهای یک آپولو)
هی بسته شوند و هی باز
در بُهتِ جهان سومی‌ام.
وقتی نمی‌شود از مراسم شام
والسی برای گشودِ پیچِ زمین ساخت
من آمادگی ندارم که چون مکانیکی مغموم
به موتورهایی فکر کنم که بی هیچ علتی
نمی‌خواهند کار بدهند.
این‌جا که نشسته‌ای
و نوکِ دماوند را چیده‌اند
عادی است این
که جگر عقاب‌ها در بشقاب ما باشد
و خودشان بر پرچم‌ها برقصند؟

آماده‌ام کن سارا
که جامعه‌ای بسازیم از تمام صورتک‌ها
که با پرسوناژ یک شاه
بشود به مستراح رفت
و در دفترخانه‌های اسناد رسمی
با کاراکتر یک دزد
به جای امضا، رقص کابلی کرد.
ساعت ٨ که قرار ما باشد
تو از کدام‌سو می‌آیی که من، سَمت شوم
برای کسی که آمادگی ندارد به او بگویند:
شام اول
کم از شام آخر ندارد.



۲
زن‌ها غالبن رانندگان خوبی نیستن
اما خوب میتونن گواهی‌نامه‌ی مردا رو باطل کنن.
یه معشوقه داشتم
که وقتی کنار دستم می‌نشست
و می‌رسیدیم به یه تقاطع
رنگ چشماش نمی‌ذاشت بایستم
یا مثلن همیشه با بوی عطرش
از تمام خیابونای تهرون
خلافِ خلاف رد می‌شدم...
همیشه دوست داشتم زیر ماشین یه زن برم
و ببینم چی میشه
اما اونا اغلب می‌ایستن
به خاطر یه قانون قدیمی
که میگه عابران رو زیر نگیر!

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :