دو شعر از علی خاکزاد | |
27 شهریور 99 | شعر امروز ایران | علی خاکزاد |
![]() |
پسندیدهتر از باد تاراج میکنی
قنوت عریان درخت باشم در دقیقههای ندبه و خداوند بی گفت وگو بخشکاندم پس باران چه هنگام غبار ایام را خواهد شست؟ ... |
|
ادامه ... |

ویژه نامه ها
![]() |
نوروز 1399 |
![]() |
نوروز 1398 |
![]() |
نوروز 1397 |
![]() |
داستان نوروز 1396 |
![]() |
نوروز 1393 |
![]() |
بهرام اردبیلی |
![]() |
ترجمه اولیس اثر جویس |
![]() |
ساده نویسی |
![]() |
علی مسعود هزارجریبی |
زندگی پس از مرگ پدرم | |
14 تیر 99 | داستان | علی خاکزاد |
![]() |
حالا پدر همه جا بود، روی دیوار هال عکس بزرگ او بود ایستاده کنار سردار، دست روی شانه¬ی هم، توی بیابانی که نمی¬دانستم کجاست؛ آن¬جا دست تکان می¬داد، ...
|
|
ادامه ... |
سه شعر از علی خاکزاد | |
25 اردیبهشت 99 | شعر امروز ایران | علی خاکزاد |
![]() |
شب در سکوت خود جاری است
از خانه تا خیابان دل به وسوسه و باد میسپارم ناگهان نور نور زلال شرقی میگذرد این بشارت مرگ است ... |
|
ادامه ... |
شعرهایی از علی خاکزاد | |
27 دی 98 | شعر امروز ایران | علی خاکزاد |
![]() |
این همه درنگ باران چه معنا داشت
وقتی اندوه پنجرهها را میلشت و زبان از قفای ما به تاراج میرفت شهر را مویه نسازیم چرا تشییع کفی کم داشت و ... |
|
ادامه ... |
داستانی از علی خاکزاد | |
21 مرداد 98 | داستان | علی خاکزاد |
![]() |
بوی عرق پرستار کوتاه قد پیش از خودش رسید و به کامش چسبید.بعد درحالی که رخ رخ خیارش را می جوید گفت:«برو دوش بگیر»حتما شوخی می کرد،میان آن همه غریبه که لخت ایستاده بودند و پشم و پیل به آب می زدند؟چند روز گذشته بود به این سرعت،که باز نوبت حمام رسیده بود؟چه وقت بود و چرا کسی ساعتی نداشت یا روی دیوار یکی نبود و پرسیدن وقت هم از پرستار حماقت بود ...
|
|
ادامه ... |
شعرهایی از علی خاکزاد | |
30 آذر 97 | شعر امروز ایران | علی خاکزاد |
![]() |
در یادهای وارسیشده همیشه پوزخندی هست لبی جویده در بهار گزلیکی که بریدن بلد نبود و آن زن بلند ... |
|
ادامه ... |
داستانی از علی خاکزاد | |
28 شهریور 97 | داستان | علی خاکزاد |
![]() |
خاله سفره یک بار مصرف گل بته ای را آورد،آن سرش را دخترخاله گرفت و رولش ماند تو دست های سفید او،دور رفتند از هم،یکی سمت ال سی دی،یکی سمت مبل ها. خاله گفت: -خوبه انتهای سفره را با گزلیک برید،لبه هاش را کشیدند،چند بار تکانش دادند تا دو سه تای سفره باز شد و دهنم آب افتاد برای شام. بشقاب چینی ها،لیوان های پابلند و دوغ را که آوردند دیگر نشسته بودیم دور سفره. ... |
|
ادامه ... |
داستانی از علی خاکزاد | |
31 مرداد 97 | داستان | علی خاکزاد |
![]() |
خاله سفره یک بار مصرف گل بته ای را آورد،آن سرش را دخترخاله گرفت و رولش ماند تو دست های سفید او،دور رفتند از هم،یکی سمت ال سی دی،یکی سمت مبل ها. خاله گفت:
-خوبه انتهای سفره را با گزلیک برید،لبه هاش را کشیدند،چند بار تکانش دادند تا دو سه تای سفره باز شد و دهنم آب افتاد برای شام ... |
|
ادامه ... |
داستانی از علی خاکزاد | |
1 آبان 96 | داستان | علی خاکزاد |
![]() |
نوذر دوباره به طلسم روی سنگ نگاه کرد و ندانستش. ستاره ی شش پری بود و شش حرف توی هر مثلث،یکی بای سه دندانه ای بود بی نقطه یا تشدیدی و نوذر نمی دانست کدام؟شاید سین بی دمی بود و هرچه که بود گره طلسم همین بود و باقی آشنا بود به خاطر نوذر. دو دیگر جیم بود و سینی وارو و سه حرف باقی آینه ی این ها بودند و مکرر بودند ...
|
|
ادامه ... |
شعری از علی خاکزاد | |
13 مهر 96 | شعر امروز ایران | علی خاکزاد |
![]() |
این ها که می شود گفت
اتفاقی به اندازه ی گفتن اند آن ها که می توان نوشت بازی بچه هایی که فکر می کردند ... |
|
ادامه ... |
اینجا و آنجا
- گفتگوی کوتاه ایسنا با ضیاء موحد
- فروغ فرخزاد در «وزن دنیا»
- انتخاب هوشنگ مرادی کرمانی بهعنوان نامزد جایزه لیندگرن
- روایت جمال میرصادقی از محمدعلی جمالزاده
- آیا وحشی سرگردان یزد به آرامش میرسد؟
- انتقاد از سکوت فرهنگستان زبان درباره شجریان
- اعلام نتایج اولیه جایزه «شاملو»
![]() |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو

![]() |
شرایط درج آگهی در پیاده رو |