داستانی از علی خاکزاد | |
31 مرداد 97 | داستان | علی خاکزاد | |
خاله سفره یک بار مصرف گل بته ای را آورد،آن سرش را دخترخاله گرفت و رولش ماند تو دست های سفید او،دور رفتند از هم،یکی سمت ال سی دی،یکی سمت مبل ها. خاله گفت:
-خوبه انتهای سفره را با گزلیک برید،لبه هاش را کشیدند،چند بار تکانش دادند تا دو سه تای سفره باز شد و دهنم آب افتاد برای شام ... |
|
ادامه ... |
ویژه نامه ها
1400 |
نوروز 1399 |
نوروز 1398 |
نوروز 1397 |
داستان نوروز 1396 |
نوروز 1393 |
بهرام اردبیلی |
ترجمه اولیس اثر جویس |
ساده نویسی |
علی مسعود هزارجریبی |
داستانی از علی خاکزاد | |
1 آبان 96 | داستان | علی خاکزاد | |
نوذر دوباره به طلسم روی سنگ نگاه کرد و ندانستش. ستاره ی شش پری بود و شش حرف توی هر مثلث،یکی بای سه دندانه ای بود بی نقطه یا تشدیدی و نوذر نمی دانست کدام؟شاید سین بی دمی بود و هرچه که بود گره طلسم همین بود و باقی آشنا بود به خاطر نوذر. دو دیگر جیم بود و سینی وارو و سه حرف باقی آینه ی این ها بودند و مکرر بودند ...
|
|
ادامه ... |
شعری از علی خاکزاد | |
13 مهر 96 | شعر امروز ایران | علی خاکزاد | |
این ها که می شود گفت
اتفاقی به اندازه ی گفتن اند آن ها که می توان نوشت بازی بچه هایی که فکر می کردند ... |
|
ادامه ... |
داستانی از علی خاکزاد | |
15 مرداد 96 | داستان | علی خاکزاد | |
دکتر تابلو را نشانش داد و گفت:
-خوب حواستو جمع کن و بگو این دندونه ها کدوم سمته؟اول چشم راست،دستت رو کاسه کن بذار رو چشم چپ پسر دلش خواست اشتباه بگوید. خندید و مادرش لبخند زد،بعد اخم کرد. قشنگ نبود. صورتش پر لک بود،چین داشت،پسر دلش گرفت. دکتر با خودکار یک E ریز نشان داد ... ... |
|
ادامه ... |
شعری از علی خاکزاد | |
9 خرداد 96 | شعر امروز ایران | علی خاکزاد | |
ذکری جمیل بود لحن کبوتری لبهاش
با رفرفه بر بالین مینشست با آواز پنجه در دل چون میزد ... |
|
ادامه ... |
داستانی از علی خاکزاد | |
23 بهمن 95 | داستان | علی خاکزاد | |
آب نرم نرم گرم می شد و بخار می زد و می پیچید توی حمام. مرد قوز کرده بود. خودش را بغل کرده بود و منتظر بود برود زیر دوش. زن از پشت خودش را چسباند بهش
-دیگه نمی خوای؟ باز همان سؤال که هربار جوری می پرسید؛همیشه همان بود حتی اگر از وضع هوا می پرسید توی رختخواب دم صبح که ... |
|
ادامه ... |
شعرهایی از علی خاکزاد | |
23 بهمن 95 | شعر امروز ایران | علی خاکزاد | |
گرهی بر آسمان بود از سنت ستاره و نور
چون ماه برشته از خوﺷﻪها گذشت طالع شدی بر خاک سنگ را دوﺳﺖتر داشتی و آب ... |
|
ادامه ... |
داستانی از علی خاکزاد | |
30 مرداد 95 | داستان | علی خاکزاد | |
بار اولی که مگس قایقران را دیدم،وقتی بود که شب پیش از آن نخوابیده یا کم خوابیده بودم . حالا درست یادم نیست . همیشه بعد چنین شبی کف پاهام سرد می شود و نوک انگشت هام یخ می زند،انگار دست میت باشد . گاه وبی گاه صدای کسی توی گوش چپم می پیچد که ناله و استغاثه می کند وّ یا ندبه . گاهی هم با من حرف می زند ...
|
|
ادامه ... |
شعری از علی خاکزاد | |
30 مرداد 95 | شعر امروز ایران | علی خاکزاد | |
دارایی ام همین هاست
همین الفبای عاریتی که لق می خورد تو دهنم حلقی ندارم چروک دستم را حی بخوانم ... |
|
ادامه ... |
اینجا و آنجا
- جایزه ادبیات داستانی زنان به «روث اوزکی» رسید
- توصیف علی باباچاهی از مسعود احمدی
- سید علی صالحی: شعر مسعود احمدی از زندگی سرشار بود
- «آزما»ی جدید منتشر شد
- سرانجام مردی که از «شاملو» کند و به «اخوان» نزدیک شد
- گفتوگو با ع. پاشایی
- روایتی جالب از ارتباط میان ابراهیم گلستان و گُدار
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
"زنبق وحشی" شعرهای لوئیز گلوک ترجمه رزا جمالی نشر ایهام |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |