شعرهایی از رضا سلیمانی
22 مهر 99 | قوالب کلاسیک | رضا سلیمانی شعرهایی از رضا سلیمانی
تا شرح دهم منزلت خیره‌سری را
- بر دوش کشیدم همه‌جا دربه‌دری را
جز سینهٔ پُردرد به ما ارث ندادند
حالا چه کنم این‌همه ملک پدری را ...

ادامه ...
غزل هایی از رضا سلیمانی
28 اسفند 92 | قوالب کلاسیک | رضا سلیمانی غزل هایی از رضا سلیمانی
تا شرح دهم منزلت خیره سری را
بر دوش کشیدم همه جا در بدری را
جز سینه پر درد به ما ارث ندادند
حالا چه کنم این همه ملک پدری را
...

ادامه ...
انگشت شست روی دماغ مامان
داستانی از رضا سلیمانی
24 اسفند 92 | داستان | رضا سلیمانی  انگشت شست روی دماغ مامان<br> داستانی از رضا سلیمانی
من وقتی کوچک بودم همیشه یک آرزو داشتم وهی از خدا می خواستم که به ما شش بچه بدهد . من همیشه وهر جااین ارزو را می کردم تا این که خدا بعد از یک سال بهمان یک بچه داد . اول که نوزاد بود خیلی با نمک بود . وهیچ کاری نمی توانست بکند . آن موقع خانه ما پرمهمان بود ، وقتی خواهرم سه ساله شد ماجراهای ما هم شروع شد . او کارهای عجیبی می کرد وقتی من خواب بودم او بیداربود ، موقعی از خواب بیدار میشدم که به مدرسه بروم تمام کتابهایم ...

ادامه ...
دو غزل از رضا سلیمانی
9 اردیبهشت 90 | قوالب کلاسیک | رضا سلیمانی دو غزل از رضا سلیمانی
رویی نمانده آینه ای
آرزو کنم
سخت است
چشم های تو را
روبرو کنم
گل ها در استخوان سرم
فکر می کنند
دیگر کجای منظره را ...

...

ادامه ...
شعری از رضا سلیمانی
20 شهریور 89 | قوالب کلاسیک | رضا سلیمانی شعری از رضا سلیمانی
گذر از من گذشت من گذرم
پرنده درعصبم می پرد اگر نپرم
چرا به پشت بیفتم برای دیدن ماه
که رو بروی منی ،آفتاب پشت سرم ...

ادامه ...