شعری از ناظم حکمت
برگردان از ثریا خلیق خیاوی
28 مرداد 01 | ادبیات ترکیه و آذربایجان | ثریا خلیق خیاوی شعری از ناظم حکمت 
برگردان از ثریا خلیق خیاوی
از منوّر نامه‌ای دریافت کردم نوشته بود:

برای‌ام از زادگاه‌ام حرف بزن ناظم!
از صوفیه وقتی خیلی کوچک بودم رفتیم
اما زبانِ بلغار ی را می‌دانستم... ...

ادامه ...
شعری از زامان پاشازاده
ترجمه ی ثریا خلیق خیاوی
3 تیر 01 | ادبیات ترکیه و آذربایجان | ثریا خلیق خیاوی شعری از زامان پاشازاده
ترجمه ی ثریا خلیق خیاوی
آفتاب کژتابی کرد
بلند شدم، خودم را زدم به بیداری
به شهر روانه شدم با دل‌تنگی‌های مخملی در تن‌ام
نبض‌اش را گرفتم
چراغ‌های راهنمایی هنوز روشن و خاموش می‌شدند
شاید تاریخِ انقضای‌مان را در پیشانی‌مان ...

ادامه ...
شعری از بهچت آیسان
ترجمه ی ثریا خلیق خیاوی
30 مرداد 00 | ادبیات ترکیه و آذربایجان | ثریا خلیق خیاوی شعری از بهچت آیسان
ترجمه ی ثریا خلیق خیاوی
در تمامِ طولِ راه‌آهن راه رفتم
آسمانی سیاه هم‌راه‌ام
راه رفت ...

ادامه ...
شعری از عبدالله اوزتمیز حاجی‌طاهیراوغلو
برگردانِ ثریا خلیق خیاوی
1 مرداد 00 | ادبیات ترکیه و آذربایجان | ثریا خلیق خیاوی شعری از عبدالله اوزتمیز حاجی‌طاهیراوغلو
برگردانِ ثریا خلیق خیاوی
این پرده‌های ساکت، دیوارهای ساکت
گاه می‌بینی از آب‌ها عمیق‌تر هستند
سرزمین تاریک شب شروع می‌شود ...

ادامه ...
شعری از شاعر ترکیه‌یی بتول تاریمان
برگردان از: ثریا خلیق خیاوی
28 خرداد 00 | ادبیات ترکیه و آذربایجان | ثریا خلیق خیاوی شعری از شاعر ترکیه‌یی بتول تاریمان
برگردان از: ثریا خلیق خیاوی
همه چیز مثل دیروز است
خواب ابریشمی تن‌ات
کوه‌های برفی بینگول*
پشیمانی‌ها
دردها ...

ادامه ...
شعری از سوات تاشر
برگردان ثریا خلیق خیاوی
4 خرداد 00 | ادبیات ترکیه و آذربایجان | ثریا خلیق خیاوی شعری از  سوات تاشر 
برگردان ثریا خلیق خیاوی
گل من!
آب جاری، در گذر است و می‌رود
یک ابر
ابری که عبور می‌کند از بالای سرمان
پشتِ در و پنجره‌ام مرگ ...

ادامه ...
شعری از زامان پاشازاده
ترجمه ثریا خلیق خیاوی
6 تیر 98 | ادبیات ترکیه و آذربایجان | ثریا خلیق خیاوی شعری از زامان پاشازاده
ترجمه ثریا خلیق خیاوی
مثل انسانی که در آینه ها منعکس نمی شود
مقابلت ایستاده ام
می بینی؟

در تلاقی بودن و نبودن، از کنج خلاء
تو را صدا می زنم
می شنوی؟ ...

ادامه ...