شعری از امیرحسین تیکنی
30 مرداد 00 | شعر امروز ایران | امیرحسین تیکنی  شعری از امیرحسین تیکنی
افسون و رؤیا بودیم
آن شب
که روبه‌روی دریا نعره می‌زدیم
آن شب که باد ...

ادامه ...
شعری از امیرحسین تیکنی
3 خرداد 00 | شعر امروز ایران | امیرحسین تیکنی شعری از امیرحسین تیکنی
دهکده‌ام را فراموش کرده‌ام
قایقی که بر آن زاده شدم
فولاد طلاکوبم را
در افسون و رؤیا
به چنار روشنی تکیه دادم ...

ادامه ...
شعری از امیرحسین تیکنی
31 مرداد 99 | شعر امروز ایران | امیرحسین تیکنی شعری از امیرحسین تیکنی
از اسبی که در تاریکی رمید
تا شیهه‌ای که به صدای شلیک گلوله‌ای می‌مانست
میان سیاه‌چاله‌ها
...

ادامه ...
شعری از امیرحسین تیکنی
13 بهمن 94 | شعر امروز ایران | امیرحسین تیکنی شعری از امیرحسین تیکنی
از چشم های آبی ات انتظار معجزه داشتم
از حرکت موزون و آهسته ی پلک هایت
از آن فیروزه ی روشن سیال
که موج داشت و اوج ...

ادامه ...