شعری از امیرحسین تیکنی


شعری از امیرحسین تیکنی نویسنده : امیرحسین تیکنی
تاریخ ارسال :‌ 13 بهمن 94
بخش : شعر امروز ایران

مدیفغانه

از چشم های آبی ات انتظار معجزه داشتم

از حرکت موزون و آهسته ی پلک هایت

از آن فیروزه ی روشن سیال

که موج داشت و اوج

که شور بود و شور

از پیراهن چروکیده ی آبی ات

در باد

این آسمان مست ناگزیر

از دکمه های رهایش

پرنده گان سفید نپتونی

از دامن لاجوردی روشن ات

با آن شکوفه های سپید غلتان

با آن خیل عظیم ماهی های پنهان

در گسل آهارخورده ی رقصانش

 

به وقت سپیده دمان 

از ترانه های آبی دهانت ...

 

فرورفتن درآغوش آبی تو

فروریختن در سکوت بود

دهانم قفل شد، گوش هایم کر

به چشم های گشاده ی خود دیدم

کودکانی را که در اعماق آب شناور بودند

تا به زودی مبدل به عکس های خبری شوند

مادرانی را که آب آبی تو را می گریستند

پدرانی را که در باد به جستجوی یادهای بیرنگ خود بودند

در آغوش آبی تو به خواب فرو رفتم

به چشم های گشاده ی خود جنازه ات را دیدم

که به ضرب گلوله ای آبی مرده بودی

و خون آبی ترت در اعماق دریا جریان داشت

موج ها

دست به دست به سوی گذشته بازت می گرداندند

من سرگردان تو بودم که از خواب پریدم

دریافتم سال هاست مرده ای

و من حتا مرگت را فراموش کرده ام

در فراموشی من

ملاحان نومید

برای دریایی که شور نبود

تلخ بود

نام دیگری را جستجو می کردند ...

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :