غزلی از سپیده مختاری
29 خرداد 90 | قوالب کلاسیک | سپیده مختاری غزلی از سپیده مختاری
روح آرام ، روح غمگینم !
ای که شـعر آفریده ای با من
روزگارت چطور می گذرد ؟
به تـوافق رســیده ای بامن؟
رفت او ... این دلیل خوبی نیست؟
من تو را گاه با خودم ببرم؟
به همانجا که چندپیک شراب،
نیمه شب سر کشیده ای با من
...

ادامه ...
غزل هایی از سپیده مختاری
23 آبان 89 | قوالب کلاسیک | سپیده مختاری غزل هایی از سپیده مختاری
پســـــر اگر شــــده بودم
پـــــدر جوان تر بود
و حال مادرم از این
که هســـت ، بهتر بود
عـــــــصای دست پدر ،
تکــــــیه گاه رویایی
پســــــر نــــماد
خـــدایان روزی آور بـــود
تمــــام زندگی ام
بی تکان تاب گذشـــــت
در آن حـــــیاط که سرتا سرش
مـشـجر بود
...

ادامه ...