شعری از امیر اور
فارسی ِ رُزا جمالی
12 شهریور 98 | ادبیات جهان | رُزا جمالی شعری از امیر اور
فارسی ِ رُزا جمالی
اینجاست، که می افتد و تکه تکه می شود در هیچی خود
بی هیچ اعلانی پیشاپیش
که تمام جهان از نور زائیده می شود
چشمی پدیدار می شود
نیم باز
باز وُ بسته می شود ...

ادامه ...
شعری از آدرین ریچ
ترجمه ی از رُزا جمالی
8 مهر 98 | نگاه اول | رُزا جمالی شعری از آدرین ریچ
ترجمه ی از رُزا جمالی
سه خواهرِ من نشسته اند
بر گدازه ها و سنگ
برای بار اول است که در نور به وضوح می بینم آن ها را ... ...

ادامه ...
شعری از جوزف برادسکی
ترجمه ی رُزا جمالی
23 فروردین 98 | ادبیات جهان | رُزا جمالی شعری از جوزف برادسکی
ترجمه ی رُزا جمالی
شرح برخی از مشاهدات در گوشه ای گرم و دنج
نیم نگاهی که خطی از خود را بر هر چیز که بر آن خانه کرده برجا گذاشته
آب شکل عمومی شیشه است ...

ادامه ...