داستانی از آرام روانشاد
29 اسفند 00 | داستان | آرام روانشاد داستانی از آرام روانشاد
بیتا می‌گوید از درِ انتهایی سوار شویم بهتر است؛ چون آنجا صندلی خالی برای نشستن پیدا می‌شود. تابه‌حال از درِ انتهایی سوار نشده‌ام. چون درِ ورودی با درِ انتهایی فاصلۀ زیادی دارد. بااینکه ده دقیقه زودتر به ایستگاه می‌رسم ...

ادامه ...
داستانی از آرام روانشاد
3 خرداد 00 | داستان | آرام روانشاد داستانی از آرام روانشاد
وسوسه شده‌ام. سر دو راهی بدی گیر کرده‌ام. از یک طرف احساسم به مازیار و از طرف دیگر وسوسه زندگی در شهر فرشتگان. جایی که می توانی رها و آزاد زندگی کنی. اگر شهرت پیدا کنی شهرتت جهانی می شود و ...

ادامه ...