شعری از نگین فرهود
تاریخ ارسال : 24 دی 94
بخش : شعر امروز ایران
که صدایت را جا گذاشتی در اتاق عمل .
صدا را که از تن درآوردی
کلمه کلمه
ریخت روی تخت .
لب هام را کدام نخ بخیه می زند به گلوت ؟!
کنار بزن پوستت را
عبورم بده از مهره های گردنت
ببینم زیبایی ات درد میکند .
اینجایم
اینجایم من
با پیچکی پیچیده دور انگشتم
که خطابش به توست :
چه حنجره ی گودی داشتی برای ریشه هام .
چگونه بگویم
زنده ام
پوست خشکی دارد هوا
و من که بی صدا در تو شکل گرفته ام آویزانم از ابر
آویزانم مثل یک باران نگفته .
حرفی در استخوانم بریز
بریز در استخوان پوکم
آن هجای بلند بالا را
که بیاید
که نمی آید .
بگو
نشسته ای
گلویت را ماهرانه می بافی
رج به رج
که شکافته بودند .
در را ببند
چنگ به تارهای صوتی ات بزنم
بنوازمت آرام آرام .
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه