شعری از علی رضا نوری
تاریخ ارسال : 4 مرداد 98
بخش : شعر امروز ایران
همدان
همدان من
به شانههات که تکیه میدهم
بوی سنگ و درخت میآید از شانهات
از سنگها و درختانت بوی خون و عفت و شراب پخش میشود توی رَگان
به راه
به راه بودهای که رنگ چشم
شکوهِ سمی مارها
چهقدر رگبهرگ شده چشمِ لوچِ زخمیات
به وقت زعفران
نعل اسب در آتش افکنی
که خداحافظ ای صدایِ دستبند ندیده
صدایِ بی سوء پیشینه
مرگِ مرگِ مرگِ مرگ
شعله شعله شعله پوست
ضجه ضجه ضجه اعتراف
گُل به روی ماهت ای طناب
خسته تنم
شمع آجینم
میخ به چشم
بی آب
سرد
سرد
اینگونه نبودم از اول
عروس شهرها بودم
چارقدی سفید بر پیشانیام
پُر شیر سینهام
شهرِ پنهانِ یاغیان
صدایِ مخفیِ کشتگانِ همهی دههها و ماهها و روزها و سالها و قرون
همدان
همدانِ ویران بر تنهاییِ عمویم عینالقضات
تمام شبهای تو را برای همهی معشوقههام گفتهام
و نوشتهام که تو در ویرانی من چهاندازه سهیم بودی
از صدای خِرخِر
از صدای خَفخفه
شولای بلند خونیات را چندبار عوض کردهای عوضی
چرا تو در این سالهای خفخفه
فقط نگاه کردهای به مرگها و دادها و دارها
به رنگ زعفرانیِ مرگهات سلام
به چشمِ وامانده و گشاد کشتگانِ در چهار صبحِ باغ بهشت
همدانِ برفیِ قصهها و خونابهها و دالانهای زیرزمینی از گنبد علویان تا زیر آبشار گنجنامه
همدان
همدانِ آآآشیقها / عاشیقها
شیدا به شیدایی
داغلار قوجالوب عیوض (کوهها پیر شدن عیوض)
همدان میخی
همدان خط خطی
همدان من ای نگینِ خونیِ سردسیر
چونان به دهانت فرو کردهاند خنجر
که بعد از آغازِ دوبارهی تو
هنوز کنارهی دهانت جرخوردگی است
همدان
مهدِ تناقض
گلولهی زعفرانیِ معدوم در لابهلای برف و خون و انگور
از شانههات که بوی زن
از چشمهات که آغشته به گوگرد
قسم به کجات
که قسم به کجات
آذر کجاست همدان
اصغر حشره
صادق قره آقاجی
دلم برای سیمین تنگ است میفهمی
هانا عاشق تو بود
مریم برای دیدن تو به دیدنم آمد
آذر مُرد همدان
آذر زیر پل باغ بهشت مُرد
علی چوب در یکی از کوچههای تو تزریق کرد و مُرد
همدان
همدان خوابیده پشت بیابانهای لمیزرعِ تهران
ماه
ماه آباد من در چشمهای ویس
صدای عشقبازی رامین با ویس
هسِّ هسِّ اسبان مغول در شیارهای عفونیات
التماس پیر زنانت به قحطی و وبا
شکوهِ بلندِ لابه
آمادای زخمیِ نگونبخت در متون آتشدیده
صدای تو در امروز من اِی
فریاد تو در امروز اِی
جیغ تو در امروز من آآآآآآآآآآآی
آآآآآآآآآآآی خوابیدهی برفی
آآآآآآآآآآآآآآآی زیبای پلاسیده
از دختران معترضِ زیبات چه خبر
از گلوی خفخفه
باید که در دیگ شراب جوش خورده باشی
دُردهات را من فدا
تف به شهری که نام زیباترین کوهش را روی زندان میگذارند
همدانِ تهران
همدانِ اهواز
همدانِ اصفهان و شیراز و تبریز و بندر ترکمن
همدانِ اورامانات
همدانِ اوین
صدای جیغجیغیِ زیباییِ زنانت را من فدا
لعنت به شهری که نام گورستانش، باغ بهشت است
من اگر مُردم
جنازهام را بیندازید جلوی سگهای حصار حاج شمسعلی
من اگر مُردم
تف به مردن
تف به مرگ
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه