شعری از علی جهانگیری


شعری از علی جهانگیری نویسنده : علی جهانگیری
تاریخ ارسال :‌ 2 مهر 89
بخش : شعر امروز ایران

. . . . و مرد ، خود مرده بود . . . . .

: حسنک وزیر؛ « بیهقی »

 





لکنت روز

،خالی ام می کند .

بر این حوالی می گریم

و لحظات خلاصه

در شمارش کم می آید.

نه زردها از آفتاب گردان بود

نه قرمز؛ خانه ی برگ

ازقطره ی گلی طفره نمی روم

خالی می شوم

صدای ترقه و تکثیر

شفای آتش در شب چهارشنبه

تف کرده ام در خون شب؛

بر زنده می گریم .




شن



پايين اين علف

گنجشگ و مرگ

بر روي من قدم مي زنند



در خاک هاي گلدان خشک

پرنده ساعت شني را کوک مي کند



تيک تاک

تکيه بر عصاي سليمان

زن روسري اش رابه پهنه مي بخشد

شن ، پرنده ي پهنا

شن ، آرزوي زن

شن ، تيک تاک



عميق ترين تشنگي

فنجاني خالي را بزرگ مي کند



پايين اين علف ، دروغ نمي گويم

چه کسي ،

جز گنجشگ و مرگ ؟
ربودن چک چک باران ،

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : امیر حسین شیخی - آدرس اینترنتی : http://

به امید موفقیت دیگر ایشان.....