شعرهایی از محمد زندی

تاریخ ارسال : 14 شهریور 04
بخش : شعر امروز ایران
جدول
کارگران فصلی
گوشهی میدان
آفتاب تنهایشان نمیگذارد
باران هم با شکوفهها
همدردی می کند گاهی
و بارها پاییز
برگ هایش را همدم آنها کرده
به وقت سفرهی خالی
برف هم تنهایشان را
تنها نمیگذارد
بارها دیدهام
کنارشان چمباتمه زده
کمتر از آن سالها
و من هنوز
جای خالی دستهایمان را دارم
و بوی نان
که پیچیده در کوچه و
نشسته در خط دستها
و ما هرکدام به راهی
تو به راه خود
و من هنوز
به راه تو میروم
کوچهها برف دارند
کمتر از آن سالها
که کمتر برف
و کمتر بازی
کوچهها درخت دارند
کمتر از آن سالها
که کمتر برگ
و کمتر سایه
کوچهها رهگذر دارند
کمتر از آن سالها
که کمتر دیدار
و کمتر پنجره
خیابان پر از قدمهای سنگین
پر از سایه
که هریک به دنبال دیگری میروند
و تو به راه خود
و من هنوزبه راه تو میروم.
لینک کوتاه : |
