شعرهایی از محمد زندی | |
نویسنده : محمد زندی تاریخ ارسال : 22 فروردین 95 بخش : |
پیراهن
ده پیراهن دارم
یکی می پوشم
یکی می پوشانم به همسایه
یک پیراهن به فتانه ی مجنون
یک پیراهن برای معتاد کنار پل
یک پیراهن به مهاجر افغان
و یک پیراهن
نمی دانم به که و کجا؟
حالا شش پیراهن دارم
یکی را میپوشم
یکی را به رفیق پناهنده
یکی به نرگس فروش چهارراه
یکی به زندانی
یکی به رفیق خفته در خاکم
و یک پیراهن به مهاجر کورد
حالا دو پیراهن دارم
فقط یکی می پوشم
پیراهن تو
یکی برای رفیق تبعیدی
حالا یک پیراهن دارم
یکی می پوشم
یک پیراهن را
جلاد برمی دارد
زندگی می کنم
با دست های بی تفنگ
و دهانی از هوای تو
با گرمای یک لحظه آزادی
و یک گیلاس لبخندِ پُر
برای تو
زندگی می کنم
کوچکِ دریا
فرزندانِ کوچک
ماهیانی مرده
و ماهیانِ کوچک
قورت داده می شوند
زمین با دیوارهایش
و دریا بی پادشاه!