شعرهایی از صابر حسینی


شعرهایی از صابر حسینی نویسنده : صابر حسینی
تاریخ ارسال :‌ 16 اسفند 90
بخش : شعر امروز ایران

1

سال ها زیستم

تا شاید معنایی برای زندگی بیابم

اما زندگی چون عبور گربه ای

از دیوار تابستان بود

کوتاه و بی معنی ،

ایستاد و در چشمانم نگریست

و بعد در تاریکی محو شد

2

ویولون باد،

نانی که در تنور آفتاب

برشته شده است

صبحانه ام مهیّا ست؛

تنها عسل لبانت را کم دارم

زودتر بیا ؛

جنگل تا پنجره ام پیش آمده است

سنجاب ها صندلی ات را

اشغال کرده اند !

3

این جا کازینویی ست

دور از شهر،

با چراغ های رنگی زیبا

قمار بازان جوان

با پاپیون های آبی

حلقه حلقه

دود می کنند

آرزو ها یشان را

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : اکبر جعفری - آدرس اینترنتی : http://

زیبا بود ودست من