شعرهایی از ثنا نصاری
تاریخ ارسال : 21 مرداد 98
بخش : شعر امروز ایران
شعرهایی از ثنا نصاری
سه شعر از مجموعه شعر در دست انتشار «یا دلیله»
نشر مروارید
«خاورمیانه»
با اینحال
جای نگرانی نیست
همهچیز طبیعی است
طبیعی
مثل خون بر قربانگاه.
«مثل چاقو بر خود»
مثل چاقو
در لحظهی فوران خون
مثل چاقو
که تیغهی براقش میتوانست
تصویر لبهای زیبای زنی را
در حافظهی سرخ خود تکرار کند
و نکرد
مثل چاقو
که میتوانست
نارنجها را ببرد
اما لغزید
بر مفصلهایی سفید
مثل چاقو
در پهلوی مردی که
نقشی در بدبختی من نداشت
مثل چاقو
مثل دستهی چاقو
که هر بار
دستی لمسش کرد
لرزید
و نتوانست عقوبتی را عقب بیندازد
مثل چاقو از پشت
از پهلو
مثل چاقو
که در لحظهی فوران خون
پشیمان باشد
اما سرد
در خود میگریستم و
کسی نمیفهمید.
«معجزه»
سوی چشمهای مادرت رفته
برایش عصا گرفتهاند
ایکاش عصا را بر سنگ بزند
قبرت را بشکافد
تو برخیزی
و از مرگ بگریزی.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه