داستانی از گلاله جلالي‌زاده
14 خرداد 95 | داستان | گلاله جلالي‌زاده داستانی از گلاله جلالي‌زاده
الا كه فكرش را مي‌كنم او همان‌جا بوده
همانجا بوده ومن نديده بودمش
شايد كنار آن آب سردكن نحس
آن آب سركن نحس كه در آن راهرو باريك بخش ICUدر آن باريك بي انتها چون شبجي در تاريكي ايستاده بود. ...

ادامه ...