داستاني از نعمت مرادي | |
29 دی 90 | داستان | نعمت مرادي |
![]() |
به گردنه لواسان رسیدیم ،در تصمیمی که گرفتم نباید تردید کنم.باید همین غروب کار را تمام کنم.عوضی نکبت چرا خاموش شدی-استارت می زنم فایده ای ندارد.پیاده می شوم اخرین بلندای کوه، شلوغی این همه ماشین ،این گردنه لعنتی، عمق این دره ،ان قوطی حلبی، همه چیز واقعا خنده دار است گیج شدم، گیج گیج فقط باید سر این گردنه فریاد بزنم، با تی پا به جان ماشین می افتم.پیرمردی که لاغریش را داخل پا لتو ریخته، به طرف من امد. ...
|
|
ادامه ... |

ویژه نامه ها
![]() |
1400 |
![]() |
نوروز 1399 |
![]() |
نوروز 1398 |
![]() |
نوروز 1397 |
![]() |
داستان نوروز 1396 |
![]() |
نوروز 1393 |
![]() |
بهرام اردبیلی |
![]() |
ترجمه اولیس اثر جویس |
![]() |
ساده نویسی |
![]() |
علی مسعود هزارجریبی |
اینجا و آنجا
- پیکر شهرام شاهرختاش در خاک آرام گرفت
- «چراغ دل» برنده جایزه بوکر بینالمللی شد
- شاعری که پاسپورتش را از فروغ گرفت
- جواد مجابی در گفتوگو با ایبنا: دیگر رمان نمینویسم
- علی مؤمنی در گفتوگو با ایبنا تشریح کرد : چرا یدالله رؤیایی به رغم تمایل، «شعر نوین حجم» را به تاخیر
- بحثی درباره حجمگرایی نوین
- نگاهی تازه به سرودههای نصرت رحمانی
![]() |
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو

![]() |
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
![]() |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |