داستانی از مرضیه پژوهان فر
14 خرداد 95 | داستان | مرضیه پژوهان فر داستانی از مرضیه پژوهان فر
حتما صاحب مثل همیشه از سر کار بر می گشت و با اعصاب خردی می پرسید : " غذا حاضره یا نه ؟ " خورشید به سوی غرب می رفت که نباشد وآسمان همرنگ نارنج های تازه رسیده شده بود . باید تا هنگام برگشتن صاحب ، تصمیمش را می گرفت ...

ادامه ...