غزلی از محمد حیدری
6 بهمن 90 | قوالب کلاسیک | محمد حیدری غزلی از محمد حیدری
شب بود و
در بند سیاهی مانده بودیم
در برزخ گنگ دو راهی
مانده بودیم
چشمان ما را
قاب شب محدود میکرد
آواره در متن تباهی
مانده بودیم ... ...

ادامه ...