شعری از محمد جهانجو
14 شهریور 04 | قوالب کلاسیک | محمد جهانجو شعری از محمد جهانجو
زن از شروع همین شعر می‌رسد به جنون
تلاش می‌کند از اشک خود بسازد خون
نشسته‌ است و به این فکر می‌کند، باید؛
بدل شود به زنی نانجیب و بی‌قانون! ...

ادامه ...