شعری از مازیار عارفانی
28 خرداد 00 | شعر امروز ایران | مازیار عارفانی شعری از مازیار عارفانی
وقتی بدیع‌الزمان مشغول خندیدن است، چه کسی مشغول دریدن است؟
دندانِ خشمگین توی فَکِ بالایی‌ها می‌خندد اتفاقن اکثرِ اوقات، خیلی هم سفید و تمیز
وگرنه مردمِ پایین که دندان، چندان ندارند بعدِ بیست‌سالگی ...

ادامه ...
شعری از مازیار عارفانی
6 آذر 99 | شعر امروز ایران | مازیار عارفانی شعری از مازیار عارفانی
کی جرات می‌کنه برای سلیطه‌گی در هزارتو و قوسی به گردن
دلبری کند برای بازتاب‌ِ خودش توی ویترین و
غرقِ در تاریکیِ زایمانِ یک ترسِ عتیق بشه، بی‌زائو و تیغ
سر بگیره بالا و خیر مقدم بگوید به متعال
...

ادامه ...
شعری از مازیار عارفانی
6 دی 96 | شعر امروز ایران | مازیار عارفانی شعری از مازیار عارفانی
به راننده گفتم بایستد وسط برف
تا با تو عروسی کنم در سالی که فقط برف باریده بود
خواست بایستد ...

ادامه ...
شعری از مازیار عارفانی
21 مرداد 96 | شعر امروز ایران | مازیار عارفانی شعری از مازیار عارفانی
نمی توانم در تاریکی گریه کنم
هیچوقت نتوانسته ام
پلک‌هام می‌پرد
نمی توانم در بزرگراه ها گریه کنم
هیچ وقت نتوانسته ام ...

ادامه ...