داستانی از علی عمادی | |
8 مهر 90 | داستان | علی عمادی | |
فریدون خسته و حیران از سر کار برگشته بود. او در طول روز در یک کارگاه آهنگری کار می کرد. آنجا در و پنجره می ساخت. مثل خیلی از بچه های این محله او هم ترک تحصیل کرده بود و با این که سن کمی داشت به مخارج خانه کمک می کرد. در طول روز به اتفاق دوستانش حشیش زیادی کشیده بود و به همین خاطر نئشه بود و کمی هم گیج می زد. این حال را همیشه داشت. برایش یک جور روتین شده بود. ...
|
|
ادامه ... |
ویژه نامه ها
1400 |
نوروز 1399 |
نوروز 1398 |
نوروز 1397 |
داستان نوروز 1396 |
نوروز 1393 |
بهرام اردبیلی |
ترجمه اولیس اثر جویس |
ساده نویسی |
علی مسعود هزارجریبی |
اینجا و آنجا
- جایزه ادبیات داستانی زنان به «روث اوزکی» رسید
- توصیف علی باباچاهی از مسعود احمدی
- سید علی صالحی: شعر مسعود احمدی از زندگی سرشار بود
- «آزما»ی جدید منتشر شد
- سرانجام مردی که از «شاملو» کند و به «اخوان» نزدیک شد
- گفتوگو با ع. پاشایی
- روایتی جالب از ارتباط میان ابراهیم گلستان و گُدار
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
"زنبق وحشی" شعرهای لوئیز گلوک ترجمه رزا جمالی نشر ایهام |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |