داستانی از سمیرا صفری
14 خرداد 92 | داستان | سمیرا صفری داستانی از سمیرا صفری
زنی که ازاوحرف می زنم درتصورمن جای گرفته وهرشب به سراغ من می آید والتماس می کند وخود را به در ودیوار می کوبد ومی گوید ازمن بنویس .به او گفته ام که داستانت تکراری است وبهتر است بروی ولی خب زن یک دنده ای است وچیزی که من فهمیده ام خیلی دوست دارد مظلوم نمایی کند .یک بار هم به خوابم آمد وگفت:بااین جمله شروع کن .خندیدم ودم گوشش گفتم :حرفت مسخره ست . ...

ادامه ...