داستان کوتاهی از فرانتس کافکا
سعیدجهانپولاد
29 اسفند 00 | ادبیات جهان | سعیدجهانپولاد داستان کوتاهی از فرانتس کافکا
سعیدجهانپولاد
لاشخور به پاهایم هجوم آورده بود و مدام با منقارش نوک می زد، چکمه ها و جوراب هایم را تکه پاره کرده و به انگشت هایم منقارش را فرو می کرد و ضربه می زد ، بعد بال کشید و چند بار دور سرم چرخید و دوباره فرود آمد و نشست و به کندن گوشت از پاهایم ادامه داد ...

ادامه ...