داستانی از سارا سعدلو
30 آذر 03 | داستان | سارا سعدلو داستانی از سارا سعدلو
قابچی در سالن فرودگاه ایستاده بود و از پشت شیشه‌ی پنجره‌ی بزرگی، محوطه‌ی وسیع باند فرودگاه را تماشا می‌کرد ...

ادامه ...