داستانی از ذبیح رضایی | |
25 اردیبهشت 93 | داستان | ذبیح رضایی |
![]() |
دم غروب بود؛ یک روز گرم تابستانی که آن سه نفر از لای درختها آمدند بیرون و رفتند توی شهر؛ آدمهایی معمولی که در محلهی فقیرنشینی به نام گِلسفید زندگی میکردند. یکیشان کفش به پا نداشت و میلنگید. به تنگ آمده از گرمای هوا رفته بودند شنا توی رودخانهی حاشیهی شهر؛ شلوغ بود، کفشهایاش را دزدیده بودند. به اولین کوچهای که رسیدند، روی پلههای خانهای نشست. ...
|
|
ادامه ... |

ویژه نامه ها
![]() |
1400 |
![]() |
نوروز 1399 |
![]() |
نوروز 1398 |
![]() |
نوروز 1397 |
![]() |
داستان نوروز 1396 |
![]() |
نوروز 1393 |
![]() |
بهرام اردبیلی |
![]() |
ترجمه اولیس اثر جویس |
![]() |
ساده نویسی |
![]() |
علی مسعود هزارجریبی |
اینجا و آنجا
- پیکر شهرام شاهرختاش در خاک آرام گرفت
- «چراغ دل» برنده جایزه بوکر بینالمللی شد
- شاعری که پاسپورتش را از فروغ گرفت
- جواد مجابی در گفتوگو با ایبنا: دیگر رمان نمینویسم
- علی مؤمنی در گفتوگو با ایبنا تشریح کرد : چرا یدالله رؤیایی به رغم تمایل، «شعر نوین حجم» را به تاخیر
- بحثی درباره حجمگرایی نوین
- نگاهی تازه به سرودههای نصرت رحمانی
![]() |
رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو

![]() |
شرایط درج آگهی در پیاده رو |
![]() |
کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |