| داستانی از بهاره سلمانی | |
| 12 بهمن 89 | داستان | بهاره سلمانی |
|
|
ظرف هاي شام ديشب توي آشپزخانه تلنبار شده بود. يادش آمد كه هويج توي سوپ نريخته، دويد و رفت توي آشپزخانه. تابلوي آبرنگ، درست رو به روي در آشپزخانه بود. وقتي رفت تو، چشمش خورد به آبي ها و صورتي ها و لبخند زد. يك نفر، يك صدا از توي اتاق بچه ها داشت داد مي زد: " بوي گندم مال من، هرچي كه دارم مال تو...". چشمش را دوخت به تابلو ولي رنگ زردي توي آن نبود. هرچه بود، آبي و صورتي و بنفش بود و قرمز.
... |
|
ادامه ... |
|
ویژه نامه ها
|
|
| 1400 |
|
|
| نوروز 1399 |
|
|
| نوروز 1398 |
|
|
| نوروز 1397 |
|
|
| داستان نوروز 1396 |
|
|
| نوروز 1393 |
|
|
| بهرام اردبیلی |
|
|
| ترجمه اولیس اثر جویس |
|
|
| ساده نویسی |
|
|
| علی مسعود هزارجریبی |
اینجا و آنجا
- چرا «خروس جنگی» شکست خورد؟
- نخستین نمایش فیلم «بیگانه» در جشنواره امسال ونیز
- محمود دولتآبادی مردمیترین نویسنده ایران است
- پیکر شهرام شاهرختاش در خاک آرام گرفت
- «چراغ دل» برنده جایزه بوکر بینالمللی شد
- شاعری که پاسپورتش را از فروغ گرفت
- جواد مجابی در گفتوگو با ایبنا: دیگر رمان نمینویسم
![]() |
| رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
دیگران
آرشیو
عضویت در خبرنامه
لوگوی پیاده رو
|
| شرایط درج آگهی در پیاده رو |
|
| کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |
