یک رباعی از ایرج زبردست
تاریخ ارسال : 14 مرداد 95
بخش : قوالب کلاسیک
قاسم آهنین جان :
بعد از پنجاه سال شعر خواندن و سی و پنج سال شعر گفتن دیگر می توانم بگویم از شعر گفتن دشوار نیست برایم . خاصه از شاعر و اهالی شعر . اما وقتی دیگران به انبوه می گویند از شعر تو و درست هم می گویند چه باید بگویم ؟ و می خواهم به وسواس و دقیق هم بگویم پس باید عقل و منطق و بو طیقای شخصی خویش را در ذهن به چالش بکشم و این کار من نیست . مستی ها از خیام عزیز در یاد دارم و به یاد می آرم . پس رباعیات ایرج زبردست را می خوانم یکبار فقط یکبار مثل شرابی از قدیم ها که فقط یکبار اتفاق می افتد . این جاودانگی در یاد مرا آنگونه که برخی اشعار هوشنگ بادیه نشین یا بهرام اردبیلی. و باقی هوای آن می است که همراه می شود تا قلندر کند مرا به وقت های تلخ و زخم های ربانی
زمستان 1394
نام نمایشنامه : گردن زنی زمان
کارگردان : ایرج زبردست
محل اجرا : تالار خون
........
این رباعی کوتاه ترین نمایشنامه دنیاست تقدیم به استاد بهرام بیضایی و بابک توکل
.........
1
فکر کارگردان :
شب
دلهره
تابوت
صدايي تاريک
يک سايه ي سرخ
ردّ پايي تاريک
2
روي سن :
يک کوهِ سياه
آبشاري از خون
يک درّه پر از جمجمه هايي تاريک
3
تماشچياني بدون سر
هر تماشاچي سر بريده خود را به
دست گرفته از سالن بيرون مي رود
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه