چند شعر از مسعد عکیزان
ترجمه: حمزه کوتی


چند شعر از مسعد عکیزان 
ترجمه: حمزه کوتی نویسنده : حمزه کوتی
تاریخ ارسال :‌ 18 بهمن 96
بخش : ادبیات عرب

چند شعر از مسعد عکیزان شاعر یمنی
ترجمه: حمزه کوتی

مسعد عکیزان شاعر، رمان نویس و پژوهشگر یمنی در سال ۱۹۷۶ در مارب یمن متولد شد. تاکنون رمانی تحت عنوان "راهب و عذرا" و مجموعه داستانی با عنوان "فریب" و چند پژوهش در زمینه‌ی فرهنگ ملی منتشر کرده است.


روزمرّگی

اینجا چیزی جز وهم نیست
که آن را می‌تنم
بدان پناه می‌آورم
و هزار حکایت از گذشته را
بر او بازمی‌خوانم.
در اشارات کوچک ساکن شده
فراموشی را نقش می‌زنم.
سکوت گلوخراشیده‌ام را
می‌بینم که شبِ زخم‌گین ما را
چون سوال می‌تند.
از اینجا بود که زمان گذشت
سیرت خود را نگاشت
و در خونم آه دمید
تا عصاره‌ی رنج مرا
چون شراب بنوشد.
ـــــ

 نوشتن


چه بنویسم اکنون
جز آنچه به‌مانند رویاها
در پایانِ سخن
برباد رفته است
و اختناق شعر
اندوهانِ مرا در ایستگاه‌های درهم‌شکسته‌ام
می‌نویسد.
چقدر با تو مدارا کنم چقدر
ای درد نهان در زوایای دلتنگی
و چقدر سالیانِ بی‌حاصل را
ملامت کنم.
ـــــ

 قیام علیه خود


خود را شلاق بزن
شاید که حجم آنچه پیش‌آید را بدانی
خود را شلاق بزن
از قیدوبندِ گذشته آزاد کن
جامه‌ی کهن عادات را برکَن.
خود را شلاق بزن
برای خویشتن میهنی بساز
و از وهم حصارها
و از شکایتِ همیشگی تقدیر ستم‌گر
برون آی
و خود را از زندان الهامات
و نفرت فقر
و هیاهوی فکر
و عشق گوشه‌نشین
تبرئه کن
خود را شلاق بزن.

خود را شلاق بزن
که گذشته
روح تو را هرگز آزاد نمی‌کند
امروزِ خود را زندگی کن
با واقعیت
آتشفشان رویاها را
منفجر کن
و از برخورد با بادها و جمعیتِ گله‌ها
خویشتن را رها ساز
که معشوقه‌ی قلبت درون توست
و فرمانروای جنیان
او را زندانی نکرده است
خود را شلاق بزن.

خود را شلاق بزن
تو هنوز هم آرزوها داری
که بخاطر ناامیدی‌ات خود را در غل‌وزنجیر می‌بینند
برای آن همت کن
تسلیم نشو
سرخوردگی‌ات را درهم شکن
کرنش نکن
و بر خود قیام کن
که قیام بی‌شک زلزله است.

خود باش و دیگری نباش
من، خودِ توست
و ما دیگری هستیم
هنگامی که ساختن خود را از سربگیریم
هنگامی که کلمه در ما سفر ‌کند
هنگامی که مرغان دریا بازگردند
هنگامی که افشاگری هنر ما شود
و از مُهر سکوتی که بر ما زده‌اند نترسیم
تا کودکی زاده شود
که دیری در زهدان سرخوردگی
مانده بود.

خود را شلاق بزن
فردا خواهد آمد
توشه آماده کن
تا به کاروان روان ملحق شویم
و جز برای سرنوشت خود زندگی نکن
روحی را بیدار کن
که ترس و وحشت
در آن جهان‌هایی را نابوده کرده
که برای سخن سایه بوده‌اند.
خود را شلاق بزن.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :