مکثی بر" کاترینا توفان مورد علاقهی من است" سرودهی فرزانه قوامی
افسانه نجومی
تاریخ ارسال : 25 خرداد 95
بخش : اندیشه و نقد
کویبدن بر طبل تنهایی
مکث و مروری بر مجموعه شعر
" کاترینا توفان مورد علاقهی من است" سرودهی فرزانه قوامی، 1394
- افسانه نجومی :
متناقضنمایی و برجستهسازی عنصر طنز، مطایبه و گروتسک،از مهمترین مولفههایی است که شعر امروز فارسی فرآیندهای معناسازی خود را بردوش آنها یله کرده است.اگرچه نقش تعلیق و تعویق معنا به مثابه شاخصههایی محوری درمتن که همواره مولفههای زبانی، بیانی و وجوه زیبایی شناسی خاصی را در حجم گستردهای از شعر پراکندهاند، همچنان قابل رصد شدن هستند. " کاترینا توفان مورد علاقهی من است" با رویکردی سیال به وقایع جهان پیرامون به بازتاب رویدادهایی میپردازد که آدمی در جهان تراژیک و پرآشوب، امروزه با آن روبه روست. اما آن چه در این میان و به ناگهان خود را به میانهی میدان پرت میکند، طنزی صریح و پرانرژِی است که از همان ابتدا در نوشتار رخنمون میشود و با تمام ظرایف و ظرفیتهای پیدا و پنهان، تمام قد در متن میایستد و با ذرهبینینقدگرا، جزء به جزء رخدادهایتکه تکه شدهی جهان پیرامون را میکاود.
یونجه کاشتهام توی تنم
در من گاوی است که از غریزه و غمزه چیزی نمیداند
میچرد و در رویاهای لاغرش
و تنهاییاش را حجامت میکند. ص 26
مونولوگ محوری اما شاخصهای است که نمیتوان از کنار آن به آسانی عبور کرد، اگرچه دو اصل تداعی و خودکارنویسی- که در منش نحوی و همنشینی کلمات شعرپنهاناند و در ژرفای ناخودآگاه شاعرانه مناسبات متن را با عناصر فرامتنی شکل میدهند، تا درنهایت مکالمهای سیال را میان متن و مخاطب سامان داده و درتداومی صوری اساس خردهروایتهای متنی را طراحی نمایند- همچنان در شکل دادن به معناهای متنی موثرند.اما آن چه در این میان مهم مینماید، توجه به خرده روایتهای به ظاهر بیربطی است که از تکه چسبانی پازلی و کولاژواره در متن شکل میگیرند، تا در نهایت مخاطب از همپوشانی ناسازهها، روایتی را که به مثابه نخی نامرئی، تکهها را به هم مربوط میکند، دریابد و یا خود به بیان روایتی بپردازد که از بازتاب مونولوگها و خرده روایتها وکشف مناسبات درونی عناصر متنی، یافته است. روایتی سیال و لغزان که محصول هم نشینی کولاژهای ناهمگن و ناموازی است و در متن با هر بار خوانش معناهای تازه مییابد. به بیان دیگر مخاطب کاشف روایت یا روایتهای چند وجهی متن است و هربار میتواند به شکلی با بهره بردن از توان روایی مونولوگهای مرئی و نامرئی از سویی، و یا از تکه چسبانی کلاژها و انیمیشن،ازسوی دیگر، روایت پنهان شده در لایههای عمودی نوشتار را کشف و آن را با ذهن سیال خود بازسازی نماید. روایتهایی چند شقه و پراکنده که در زیر پوست قطعات ناموازی و ناهمگندر محاق ماندهاند و در شبکهی متناقضنمای شعر گسستگی پارههای متن را در اختلالی زبانی بازتاب میدهند. اما این امکان را برای مخاطب فراهم آوردهاند تا او را در جهانی سیر دهند که ازبازنمایی واژگان و مکالمه با متن دریافت میکند. تا جایی که حتا خود مخاطب به بخشی از روایت بدل شده با حسی از همسویی با رخدادهای متنی، به کشف ظرفیتهای پیدا و پنهان مونولوگها دست مییابد. با این همه اما گاه به نظر میرسد که نگرش معنا گستر قوامی در شعرها ناظر و جهت دهندهی سراسر ماجراست، اگرچه افق لغزان دلالتهای معنایی نوشتار، سرانجام او را همآوای این سخن تودورف نشان میدهد:" متن در جریان دوبار خواندن یکسان نمیماند؛ در هر بار خواندن معنایی تازه مییابد".
تناقض شدیدی من را روایت میکند
محکوم شدهام
در برابر چترم
در برابر جورابم
و الکترای درونم هنوز هوسباز است ص 23
با این حال اما، هر شعر به مثابه کلیتی ناموازی میکوشد تا با تخریب معناهای قراردادی و بهم ریختن نظم صوری واژگان به شکلگیری زبانپریشیهایی دامن بزند که از هر گونه دلالت معنایی درمتن میگریزند. معناهایی رمنده که از فرآیند شکل گیری زبان در متن، وضعیت پیچیدهی دالهایی را طراحی میکنند که در گسترهی نوشتار روایتهای متناقض را سامان دادهاند. مفاهیمی که با تجارب زیستی ما همخوانی ندارند، اما میتوانند دلالتهای معنایی رسوب شده در حافظهی ناخودآگاه جمعی ما را تخریب نموده، به سخره بگیرند. به بیان دیگربرای شناخت مفاهیم، که در شکلگیری زبان شعر، برجستهنمای خصلت نگارشی اختلالیاند، شناخت مناسبات درونی عناصر به یاری تحلیلهای نشانه شناسیک در متن ضروی است. نشانههایی که در پسزمینهی کولاژهای ناهمگنی جای میگیرند تا انگارهها، تصاویر، آواها و اشیاء منتشر شده در شعرها، کنشهای ارتباطی هر مونولوگ را از منظری اجتماعی سامان دهند. ارتباطی که در نهایت همهی نشانهها را در شعر با معناهایی مرتبط مینمایند که قابل گسترش و تاویلاند و با پذیرفتن تاویل های متفاوت، همچنان معناهای نهایی خود را کتمان میکنند.
روح از قدیم به مرغ تشبیه شده
در خاکدان تن اسیر تا ناله سر دهد از هجر دل و خون دل
لطف کنید از کلیشهی پرنده و آن چیزی در اسارت
مقولهای از دردناک آن چشم بپوشید ص 54
مونولوگها در شعر قوامی معناهای نهایی را در خود نمیپرورند و در نهایت با قالبهای آشنای ارتباطهای معنایی روزمرهی ما خوانایی ندارند. واژههایی که در شکلی دیداری، پویا و پر جنب و جوش، تمامی نشانههای خود را از مسیر دلالتهای معنایی نوشتار دور میکنند تا هر مخاطب با تداعی آزاد و درکی زیباییشناسیک، مفاهیم سیال منتشر شده در شعرها را با معناهایی کهپس از خوانش شعرها استنباط میکند، همخوان نماید.و بدین ترتیب هر نشانه در شعر قوامی به موردی تاویل پذیر تبدیل میشود که اگر نتوانیم این موارد تاویل پذیر را در مناسبات بینامتنی و میانمتنی نوشتار پیدا کنیم، معنا را نیز نمیتوانیم در این شعرها بیابیم. به هر حال اما هر نوشتاری به صورت خود ویژه از هماهنگی، و نظم درونی خاصی بهره میبرد که تنها مخصوص همان شعراست، چنان که" کاترینا توفان مورد علاقهی من است " به یاری نظم صوری واژگان و هماهنگی ارجاع ناپذیر مونولوگها،قطع و گسستها و جابه جایی سریع صحنهها، مخاطب را با انبوهی از تضادها و تناقضات جهان پیرامون رو در رو نموده، او را در موقعیتی سیال قرار میدهد که پس از هر خوانش میتواند به متن شکل تازه داده، با تاویلهای متفاوت سازندهی معناهای بسیاری در نوشتار باشد. فضایی گسترده و متوسع که امکان مکالمهی متن و مخاطب را سامان میدهد و تمامی مونولوگها را در گسترهی نوشتار به گفتمانی گره میزند که از همان آغاز، خواننده را در چرخهی پویای رابطهای زنده با متن قرارداده، امکان خوانش دیگر متون را در دامنهی مکالمهای پرتحرک و فعال میگستراند. مکالمهای که هیچ معنا و مفهومی در آن به شکلی صریح و قطعی ارائه نشده و هر مخاطب با توجه به نیروی آفرینندگی ذهن خود با متن، میتواند حدود خوانش خود را از مفاهیم متنی شکل دهد.
توصیف بخشیست از روایت روح در زاویهای بسیار باز
حتما میدانید که مردان بزرگ در لابه لای اوراق کهنهی کتب
در قرون و تاریخ میلاد و شمسهای بیقمر گم شدند
بهتر!
اصلا حیات در سیارهای که علائم ندارد به سمت چه
رودخانهای جاری است؟ ص50
قوامی اما دغدغهی بازنمایی تناقضهایی را دارد که سازندهی ذهنمشغولیهای اوست. تضادهایی که تجارب زیستی مشوش و شیزوفرن را در جهان پیرامون شکل داده، مارپیچ وار تمامی وقایع و رخدادهای متنی را تحت انقیاد و سلطهی خود قرار میدهند. اما آن چه که بازتاب تضادها را در متن ممکن کرده است سویههای فانتزی و انیمیشنوارهی واژهها و نحوهی کاربردشان در فضای خیالپردازنهی شعرهاست. سویهای فراواقعی که سبب میشوند تا واژهها بدون اشاره به مدلول، با فاصله گرفتن از دلالتهای معنایی نوشتار، گونهای خاص از خواندن را به مخاطب تحمیل کنند که منبعث از نظم صوری واژگان در شکلگیری زبان شعرهاست. به بیان دیگر هر مونولوگ بدون آن که بتواند یا بخواهد به واقعیتهای اجتماعی خاصی ارجاع شود و استدلالهای مخاطبان خود را از طریق حرکت دال به سمت مدلولهای قراردادی در متن شکل دهد، ذهنیت مخاطبان خود را نشانه رفته است. در چنین وضعیت لغزانی مخاطب قادر میشود تا معناهای مورد نظر خود را با بهرهگرفتن از مناسبات بینانشانهای که در متن منتشرند همخوان بداند. مفاهیمی که از یک سو قادرند با ارجاع به واقعیت های اجتماعی در متن شکل بگیرند و از سوی دیگر با بهرهگرفتن از روابط بینامتنی که گاه در کنشها و واکنشهای عاطفی،هیجانی و احساسات درون متنی شریکاند و از همین طریق راهی به سوی ناخودآگاه جمعی ذهن مخاطبان گشودهاند، خوانده میشوند.
نیم قرن دلخور بودهام از خودم
بی جهت نیست که باران یکریز میبارد
سیل به لباسهایم چسبیده
یک مرتبه گریهی کلیشهی بالشم
یکریز میپرسم از شمع روی میز چرا؟ ص69
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه