مکث و مروری بر مجموعه شعر
" شعرماهی صید ناشدنی" سروده‌ی علی قنبری
افسانه نجومی


مکث و مروری بر مجموعه شعر 
نویسنده : افسانه نجومی
تاریخ ارسال :‌ 8 آبان 94
بخش : اندیشه و نقد

نقشبندی واژه‌ها با چاپ سیلک

مکث و مروری بر مجموعه شعر

" شعرماهی صید ناشدنی" سروده‌ی علی قنبری،1394  

                                             

                            نقشبندی واژه‌ها با چاپ سیلک

       مکث و مروری بر مجموعه شعر " شعرماهی صید ناشدنی" سروده‌ی علی قنبری،1394  

وقتی به این گفته‌ی پل‌والری با دقت بیشتری نگاه کنیم: "شعرتعریف‌ناشدنی و تعریف‌ناپذیراست" آن وقت می‌توانیم الگوی دقیق و منطقی‌تری برای عبارت‌هایی پیدا کنیم که می‌کوشند تا در بطن خود روایتی را شکل دهند که محصول نگاه و نگرش شاعر به وقایع جهان پیرامون‌اند. قنبری اما در پی جلب مشارکت مخاطب در ساخت معناهای متنی است و می‌کوشد تا با تعلیق و تعویق معنا به یاری برش‌ها و پرش‌های روایی وقایع را آن‌گونه بازسازی کند تا مخاطب متناسب با تجارب زیستی خود معناهایی را بیافریند که محصول درک او از وقایع جهان پیرامون است. گویی شاعر با تخریب وحدت ارگانیک نوشتار، ساخت معناهای متنی را در گرو تامل و هوشورزی مخاطب در مواجهه با این مجموعه شعر قرار داده است و می‌خواهد تا مخاطب پس از خوانشی آگاهانه با چینش مونولوگ‌های موازی و متضاد در کنار یکدیگر به طراحی روایتی بپردازد که متناسب با درک خود از وقایع، در متن شکل می‌دهد. واقعیت‌های متناقضی که شاعر با نگرشی جامعه‌نگر در سایه روشن مفاهیم شعرش پراکنده است، تا مونولوگ‌ها که به یاری شگردهای نظم گریز نوشتار از هرگونه طرح روایت در "شعرماهی‌ صیدناشدنی" می‌گریزند، بتوانند مخاطب را در موقعیتی تازه قرار داده، که پس از خوانش شعر، با شکل دادن و طراحی گزاره‌ها، خود سازنده‌ی مفاهیم متنی شود که پیش رو دارد. متنی که سرانجام با ترویج مکالمه‌ای پنهان میان مخاطب و شعر، معناهایی را شکل می‌دهد که می‌توانند تنها ساخت ذهنیت مخاطب بوده باشد و او را در موقعیتی گذار قرار می‌دهند تا با بهره‌گرفتن از دانسته‌های پیشین خود و آگاهی‌های اجتماعی و فرهنگی که در ذهن فردی –اجتماعی‌اش به دانسته‌های بینامتنی او گره می‌خورند، واحدهای معنایی مورد قبول خود را بیافریند. سازوکاری دقیق که تنها از طریق عناصر فرامتنی به تکثیرمعناها در تمامی نوشتار منجرشده، به مفاهیمی اجازه‌ی حرکت می‌دهد که با وضعیت متناقض مونولوگ‌های متنی سازگاری بیشتری دارند. تا در نهایت هر مونولوگ "شعرماهی صیدناشدنی" را به وقایع محسوس و ملموس اجتماعی جهان پیرامون، آن‌گونه گره بزند که گویی مخاطب خود از نزدیک آن‌ها را به تجربه زیسته است.

دارم فکر می‌کنم به اینکه

چرا فقط باید بروم

به پیاده رو

به اشکال رنج

تا لکنتم رو شود                           ص 4  

همچنین موقعیت ناپایدار آغاز شعر با گزاره‌‌های " دارم فکر می‌کنم به اینکه/ پرسش‌ها را/ جا بگذارم درپاگرد" ضمن بازتولید فضایی لغزان اما متناقض، به افشای موقعیت تراژیک آدمی در جهان معاصر نیز پرداخته است. گویی شاعر با اجرای هرگزاره، برگسترش موقعیت فکری –عاطفی مخاطب خود نیز تاکید می‌کند. به گونه‌ای که مخاطب با چینش رخدادهای گسسته‌‌ای که برخی از آن‌ها هم ارز با مونولوگ‌های متنی به وقایع جهان پیرامون شکل می‌دهند و برخی دیگر به دلیل انتزاعی بودن، بیرون از حدود نوشتار موضوعیتی ندارند، می‌تواند به وقایع شکل تازه داده، هر یک را  به تجارب زیستی خود گره بزند. و بدین ترتیب زبان با اجرهای متفاوت خود در مسیر مفاهیم، وضعیت مخاطب را نیز در مسیر خوانش شعرها ترسیم می‌کند. نمایی نزدیک از موقعیت خواننده- تاویل کننده، که می‌تواند همچنان که به خواندن شعرها پرداخته است، به خلق مفاهیم مورد نظر خود بپردازد.

من باید زبان تو را تصرف می‌کردم

در مسیر کافه

و دور می‌زدم حق رایج را

و می‌پیچیدم

به اولین فرعی                    ص 22

به بیان دیگر" شعرماهی صیدناشدنی" در ساختار نه چندان بلند خود اگرچه در پی ساخت  ایده‌ و معنایی خاص در طول نوشتار نیست، اما افقی از معناهای متضاد و گاه موازی را به گونه‌ای در متن بازسازی می‌نماید تا مخاطب به مثابه فردی آگاه به وقایع جهان پیرامون، بتواند از دل معناهای کدر و مبهم نوشتار به ترسیم معناهایی بپردازد که تنها ساخته‌ی ذهنیت فعال اوست. مسیری چند وجهی که قنبری در تمامی مجموعه شعرهایش از آن به مثابه استراتژی نگارشی خود بهره‌گرفته، با ترویج عناصر و سازوکارهای آن در طول نوشتار فصلی از معناهای متفاوت را در تناسبی درونی و با هماهنگی ویژه‌ای می‎آفریند تا مخاطب که در این گونه شعرها خواننده‌‌ای هوشیار است، معناهایی را از دل گزاره‌ها استخراج کند که تنها محصول تاویل و استنباط او از هر عبارت آمده در این مجموعه شعر تلقی می‌شود.   

آن وقت‌ها

کلمات تو به من می‌آمدند

وقتی می‌پیجیدی به چپ

که الصاق کنی حقیقت‌ات را به راه

وقتی که یک رز

از خیالت

می‌رفت روی میز

عطف بماسبق.                            ص13

گزاره‌ها در "شعر ماهی صید ناشدنی" در ترکیبی سیال، فضای اندیشگی نوشتار را به احساسات و عواطف شاعرانه پیوند می‌دهند، تا خواننده ضمن همدلی با نوشتار و مشارکت در ساخت معناهای متعدد متنی، در مسیر وقایعی قرار بگیرد که قنبری خواسته است تا مخاطب را با آن رو در رو نماید و درست به همین دلیل گزاره‌ها با حرکت به سمت سوی بیانی روایی، قواعد نوشتاری خود را در فضای متن می‌پراکنند. مونولوگ‌هایی که گاه امری‌اند و گاه با  توصیف وقایع، به روایت چند وجهی خود در مسیر نوشتار می‌پردازند، اما آن چه در این میان گزاره‌های از هم گسسته را به گونه‌ای پیوند می‌دهد تا روایت در یکدستی سیالی سرانجام درذهن مخاطب شکل بگیرد، انتشار گزاره‌های استفهامی است که هر بار در مسیر نوشتار با پراکندن فضایی گاه تردیدآمیز و گاه منطقی، هر شعر را به به گذاری از یک موقعیت به موقعیت تازه بدل می‌نمایند.

تو فکر می‌کنی

 کلمات مخدره‌ی من بهتر است

یا سیرو سلوک تو

در دست کشیدن‌هات

بر اشیاء خانه؟                        ص 18

در این میان نیروی تخیل شاعر با التفات به تصویرگرایی و برجسته‌نمایی آن در محور افقی مونولوگ‌ها به مثابه ابزاری کارآمد در جهت ساماندهی طرح و ساختمان کلی شعر به شمار می‌آید. اگرچه همین تخیل لغزنده با تنیده شدن در اجراهای زبانی بارها مانعی جدی بر سر راه ارتباط هرگزاره از شعر به عبارت‌های قبل شده، از ترویج  و گسترش روایتی یکدست در نوشتارجلوگیری می‌نماید. با این حال تصویرپردازی در این مجموعه شعر اگرچه محصول ارتباطی ناهماهنگ و ناساز است و نشان می‌دهد که شاعر آگاهانه با برهم زدن بار عاطفی تصاویر و خنثی نمودن آن‌ها، به تناقض تصویری در شعر خود تن داده است. اما وقتی همین تصاویر در کلیت یکپارچه‌ و محور عمودی شعر مورد بررسی قرار می‌گیرند با همه‌ی گسستگی ظاهری و فاصله‌ی میان عبارت‌ها که در طول شعرگاه کشف روابط بین آن‌ها را دشوار نموده است، پیوند عاطفی موجهی با یکدیگر یافته، توانسته‌اند در جو عاطفی شعر تناسب و هماهنگی خاصی را بوجود آورند‌ تا مخاطب با درک و همدلی با احساسات و اندیشه‌های شاعرانه، بیشترین تاثیر را از تصاویر شعر بگیرد. تصاویری که نمودی از پیوند عاطفی شاعر با وقایع جهان پیرامون‌‌اند و آمده‌اند تا درنگ و تامل مخاطب را سبب شوند. 

من مثل همیشه

از جمله‌های کوتاه استفاده می‌کنم

این را به کسانی می‌گویم

که در پایان راه نقطه می‌گذارند                            ص 47   

 قنبری اما با این که در این مجموعه شعر خود را مقید به استفاده از تصاویر فشرده و آسان یاب در قالب ترکیب‌های اضافی نکرده است، اما هنوز هم می‌توان اگرچه به ندرت، ردپای این گونه تصاویر را در گوشه و کنار شعرها سراغ گرفت. عرصه‌های سقراط، پانسمان ذهن، زن تئوری، گیلاس‌های منضم، کنسرو ممنوعه، بشقاب ذهن، زباله‌های رایج، دهان شب، کنسروهای ذهن، و چند تصویر فشرده‌ی دیگر که اگرچه تراکم چندانی در متن ندارند اما هنوز هم می‌توانند به مثابه ارزشی تصویری در انتقال عواطف و اندیشه‌های شاعرانه در متن حضوری موجه داشته باشند.

 شاید فکر کنی

با تک‌گویی‌های مطول

کاملا خود شیفته‌ام

اما من واقعا این گونه نیستم

چون که رفتم سرکوچه

چند تا مداد خریدم

برگشتم

 و در آینه‌ی بالای جا کفشی

خودم را ندیدم                                ص 42

با این همه قنبری در جای جای " شعر ماهی صید ناشدنی" با تصویرپردازی‌های دقیق و سنجیده توانسته است تامل بیشتر خواننده را برانگیزد.  بیان منتقد شاعر اما در هر مونولوگ با تلنگر زدن به ذهن مخاطب او را در برابر وقایع متناقض و پر از تنش جهان پیرامون به درنگ و تامل وادار نموده است. اگرچه مفاهیم در کلیت ساختاری نوشتار هرگز به معناهای روتین اجازه‌ی ورود نمی‌دهند و با تخریب مفاهیم پیش بینی شده مسیرهای فراوان برای ساخت معناهای مورد نظر مخاطب را پیش روی او می‌نهند. تا آن جا که در مواجهه با این مجموعه شعر می‌توانیم مانند ژیل دلوز براین نظر استوار بمانیم که:" نمی‌پرسیم یک نوشته چه معنایی دارد؟ حامل چه ایده‌‌ای است؟ چه سوژه‌ای در پس‌اش دارد؟ بلکه می‌گوییم این نوشته به کجا وصل است؟ چه فرایندهایی دارد؟ تا کجا کار می‌کند؟ به چه نواحی مجاورتی و تمییزناپذیری وارد می‌شود؟ چه مرزهایی را مخدوش می‌کند؟".

 

 

                                             افسانه نجومی، شهریور 1394

 

قنبری، علی، 1394 ، شعر ماهی صید ناشدنی، نشر بوتیمار.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 گویی شاعر با تخریب وحدت ارگانیک نوشتار، ساخت معناهای متنی را در گرو تامل و هوشورزی مخاطب در مواجهه با این مجموعه شعر قرار داده است و می‌خواهد تا مخاطب پس از خوانشی آگاهانه با چینش مونولوگ‌های موازی و متضاد در کنار یکدیگر به طراحی روایتی بپردازد که متناسب با درک خود از وقایع، در متن شکل می‌دهد. واقعیت‌های متناقضی که شاعر با نگرشی جامعه‌نگر در سایه روشن مفاهیم شعرش پراکنده است، تا مونولوگ‌ها که به یاری شگردهای نظم گریز نوشتار از هرگونه طرح روایت در "شعرماهی‌ صیدناشدنی" می‌گریزند، بتوانند مخاطب را در موقعیتی تازه قرار داده، که پس از خوانش شعر، با شکل دادن و طراحی گزاره‌ها، خود سازنده‌ی مفاهیم متنی شود که پیش رو دارد. متنی که سرانجام با ترویج مکالمه‌ای پنهان میان مخاطب و شعر، معناهایی را شکل می‌دهد که می‌توانند تنها ساخت ذهنیت مخاطب بوده باشد و او را در موقعیتی گذار قرار می‌دهند تا با بهره‌گرفتن از دانسته‌های پیشین خود و آگاهی‌های اجتماعی و فرهنگی که در ذهن فردی –اجتماعی‌اش به دانسته‌های بینامتنی او گره می‌خورند، واحدهای معنایی مورد قبول خود را بیافریند. سازوکاری دقیق که تنها از طریق عناصر فرامتنی به تکثیرمعناها در تمامی نوشتار منجرشده، به مفاهیمی اجازه‌ی حرکت می‌دهد که با وضعیت متناقض مونولوگ‌های متنی سازگاری بیشتری دارند. تا در نهایت هر مونولوگ "شعرماهی صیدناشدنی" را به وقایع محسوس و ملموس اجتماعی جهان پیرامون، آن‌گونه گره بزند که گویی مخاطب خود از نزدیک آن‌ها را به تجربه زیسته است.

دارم فکر می‌کنم به اینکه

چرا فقط باید بروم

به پیاده رو

به اشکال رنج

تا لکنتم رو شود                           ص 4  

همچنین موقعیت ناپایدار آغاز شعر با گزاره‌‌های " دارم فکر می‌کنم به اینکه/ پرسش‌ها را/ جا بگذارم درپاگرد" ضمن بازتولید فضایی لغزان اما متناقض، به افشای موقعیت تراژیک آدمی در جهان معاصر نیز پرداخته است. گویی شاعر با اجرای هرگزاره، برگسترش موقعیت فکری –عاطفی مخاطب خود نیز تاکید می‌کند. به گونه‌ای که مخاطب با چینش رخدادهای گسسته‌‌ای که برخی از آن‌ها هم ارز با مونولوگ‌های متنی به وقایع جهان پیرامون شکل می‌دهند و برخی دیگر به دلیل انتزاعی بودن، بیرون از حدود نوشتار موضوعیتی ندارند، می‌تواند به وقایع شکل تازه داده، هر یک را  به تجارب زیستی خود گره بزند. و بدین ترتیب زبان با اجرهای متفاوت خود در مسیر مفاهیم، وضعیت مخاطب را نیز در مسیر خوانش شعرها ترسیم می‌کند. نمایی نزدیک از موقعیت خواننده- تاویل کننده، که می‌تواند همچنان که به خواندن شعرها پرداخته است، به خلق مفاهیم مورد نظر خود بپردازد.

من باید زبان تو را تصرف می‌کردم

در مسیر کافه

و دور می‌زدم حق رایج را

و می‌پیچیدم

به اولین فرعی                    ص 22

به بیان دیگر" شعرماهی صیدناشدنی" در ساختار نه چندان بلند خود اگرچه در پی ساخت  ایده‌ و معنایی خاص در طول نوشتار نیست، اما افقی از معناهای متضاد و گاه موازی را به گونه‌ای در متن بازسازی می‌نماید تا مخاطب به مثابه فردی آگاه به وقایع جهان پیرامون، بتواند از دل معناهای کدر و مبهم نوشتار به ترسیم معناهایی بپردازد که تنها ساخته‌ی ذهنیت فعال اوست. مسیری چند وجهی که قنبری در تمامی مجموعه شعرهایش از آن به مثابه استراتژی نگارشی خود بهره‌گرفته، با ترویج عناصر و سازوکارهای آن در طول نوشتار فصلی از معناهای متفاوت را در تناسبی درونی و با هماهنگی ویژه‌ای می‎آفریند تا مخاطب که در این گونه شعرها خواننده‌‌ای هوشیار است، معناهایی را از دل گزاره‌ها استخراج کند که تنها محصول تاویل و استنباط او از هر عبارت آمده در این مجموعه شعر تلقی می‌شود.   

آن وقت‌ها

کلمات تو به من می‌آمدند

وقتی می‌پیجیدی به چپ

که الصاق کنی حقیقت‌ات را به راه

وقتی که یک رز

از خیالت

می‌رفت روی میز

عطف بماسبق.                            ص13

گزاره‌ها در "شعر ماهی صید ناشدنی" در ترکیبی سیال، فضای اندیشگی نوشتار را به احساسات و عواطف شاعرانه پیوند می‌دهند، تا خواننده ضمن همدلی با نوشتار و مشارکت در ساخت معناهای متعدد متنی، در مسیر وقایعی قرار بگیرد که قنبری خواسته است تا مخاطب را با آن رو در رو نماید و درست به همین دلیل گزاره‌ها با حرکت به سمت سوی بیانی روایی، قواعد نوشتاری خود را در فضای متن می‌پراکنند. مونولوگ‌هایی که گاه امری‌اند و گاه با  توصیف وقایع، به روایت چند وجهی خود در مسیر نوشتار می‌پردازند، اما آن چه در این میان گزاره‌های از هم گسسته را به گونه‌ای پیوند می‌دهد تا روایت در یکدستی سیالی سرانجام درذهن مخاطب شکل بگیرد، انتشار گزاره‌های استفهامی است که هر بار در مسیر نوشتار با پراکندن فضایی گاه تردیدآمیز و گاه منطقی، هر شعر را به به گذاری از یک موقعیت به موقعیت تازه بدل می‌نمایند.

تو فکر می‌کنی

 کلمات مخدره‌ی من بهتر است

یا سیرو سلوک تو

در دست کشیدن‌هات

بر اشیاء خانه؟                        ص 18

در این میان نیروی تخیل شاعر با التفات به تصویرگرایی و برجسته‌نمایی آن در محور افقی مونولوگ‌ها به مثابه ابزاری کارآمد در جهت ساماندهی طرح و ساختمان کلی شعر به شمار می‌آید. اگرچه همین تخیل لغزنده با تنیده شدن در اجراهای زبانی بارها مانعی جدی بر سر راه ارتباط هرگزاره از شعر به عبارت‌های قبل شده، از ترویج  و گسترش روایتی یکدست در نوشتارجلوگیری می‌نماید. با این حال تصویرپردازی در این مجموعه شعر اگرچه محصول ارتباطی ناهماهنگ و ناساز است و نشان می‌دهد که شاعر آگاهانه با برهم زدن بار عاطفی تصاویر و خنثی نمودن آن‌ها، به تناقض تصویری در شعر خود تن داده است. اما وقتی همین تصاویر در کلیت یکپارچه‌ و محور عمودی شعر مورد بررسی قرار می‌گیرند با همه‌ی گسستگی ظاهری و فاصله‌ی میان عبارت‌ها که در طول شعرگاه کشف روابط بین آن‌ها را دشوار نموده است، پیوند عاطفی موجهی با یکدیگر یافته، توانسته‌اند در جو عاطفی شعر تناسب و هماهنگی خاصی را بوجود آورند‌ تا مخاطب با درک و همدلی با احساسات و اندیشه‌های شاعرانه، بیشترین تاثیر را از تصاویر شعر بگیرد. تصاویری که نمودی از پیوند عاطفی شاعر با وقایع جهان پیرامون‌‌اند و آمده‌اند تا درنگ و تامل مخاطب را سبب شوند. 

من مثل همیشه

از جمله‌های کوتاه استفاده می‌کنم

این را به کسانی می‌گویم

که در پایان راه نقطه می‌گذارند                            ص 47   

 قنبری اما با این که در این مجموعه شعر خود را مقید به استفاده از تصاویر فشرده و آسان یاب در قالب ترکیب‌های اضافی نکرده است، اما هنوز هم می‌توان اگرچه به ندرت، ردپای این گونه تصاویر را در گوشه و کنار شعرها سراغ گرفت. عرصه‌های سقراط، پانسمان ذهن، زن تئوری، گیلاس‌های منضم، کنسرو ممنوعه، بشقاب ذهن، زباله‌های رایج، دهان شب، کنسروهای ذهن، و چند تصویر فشرده‌ی دیگر که اگرچه تراکم چندانی در متن ندارند اما هنوز هم می‌توانند به مثابه ارزشی تصویری در انتقال عواطف و اندیشه‌های شاعرانه در متن حضوری موجه داشته باشند.

 شاید فکر کنی

با تک‌گویی‌های مطول

کاملا خود شیفته‌ام

اما من واقعا این گونه نیستم

چون که رفتم سرکوچه

چند تا مداد خریدم

برگشتم

 و در آینه‌ی بالای جا کفشی

خودم را ندیدم                                ص 42

با این همه قنبری در جای جای " شعر ماهی صید ناشدنی" با تصویرپردازی‌های دقیق و سنجیده توانسته است تامل بیشتر خواننده را برانگیزد.  بیان منتقد شاعر اما در هر مونولوگ با تلنگر زدن به ذهن مخاطب او را در برابر وقایع متناقض و پر از تنش جهان پیرامون به درنگ و تامل وادار نموده است. اگرچه مفاهیم در کلیت ساختاری نوشتار هرگز به معناهای روتین اجازه‌ی ورود نمی‌دهند و با تخریب مفاهیم پیش بینی شده مسیرهای فراوان برای ساخت معناهای مورد نظر مخاطب را پیش روی او می‌نهند. تا آن جا که در مواجهه با این مجموعه شعر می‌توانیم مانند ژیل دلوز براین نظر استوار بمانیم که:" نمی‌پرسیم یک نوشته چه معنایی دارد؟ حامل چه ایده‌‌ای است؟ چه سوژه‌ای در پس‌اش دارد؟ بلکه می‌گوییم این نوشته به کجا وصل است؟ چه فرایندهایی دارد؟ تا کجا کار می‌کند؟ به چه نواحی مجاورتی و تمییزناپذیری وارد می‌شود؟ چه مرزهایی را مخدوش می‌کند؟".

 

قنبری، علی، 1394 ، شعر ماهی صید ناشدنی، نشر بوتیمار.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :